فن فیک " قسمت تاریک "
فن فیک " قسمت تاریک "
پارت ۷
------------------
امیلیا از بار خارج شد و همون اطراف داشت قدم میزد که احساس کرد کسی دنبالش اما اهمیتی نداد و برگشت پیش دازای و چویا
_ هویج
× چته ؟
_ امی یکم عجیب نشده ؟
× من چه میدونم...اصلا چرا نگرانش ای؟ (با لبخند شیطانی )
_مرض
× خب راست میگم
(_ پوکر نگا کردن )
امیلیا امد و نشست پیششون *
+ باز چه خبره ؟
× این دراز عه....
دازای پرید وسط حرفش *
هیچی هیچی
+ باش...
پرش زمانی '' 1 ساعت بعد ''
دازلی و امی و چویا برگشته بودن مافیا*
از زبان امیلیا +
رفتن داخل اتاقم و کتم رو گذاشتم رو صندلی
نشستم پشت میز و برگه هایی که رو میز بود رو نگاه کردم اصلا حسش نبود ک بهشون حتی دست بزنم
از اتاق خارج شدم و رفتم پیش دازای
***
+ بانداژی، هویج کجاس ؟
_ نمیدونم
+ ام....
***
بد شد این پارت ._.
پارت ۷
------------------
امیلیا از بار خارج شد و همون اطراف داشت قدم میزد که احساس کرد کسی دنبالش اما اهمیتی نداد و برگشت پیش دازای و چویا
_ هویج
× چته ؟
_ امی یکم عجیب نشده ؟
× من چه میدونم...اصلا چرا نگرانش ای؟ (با لبخند شیطانی )
_مرض
× خب راست میگم
(_ پوکر نگا کردن )
امیلیا امد و نشست پیششون *
+ باز چه خبره ؟
× این دراز عه....
دازای پرید وسط حرفش *
هیچی هیچی
+ باش...
پرش زمانی '' 1 ساعت بعد ''
دازلی و امی و چویا برگشته بودن مافیا*
از زبان امیلیا +
رفتن داخل اتاقم و کتم رو گذاشتم رو صندلی
نشستم پشت میز و برگه هایی که رو میز بود رو نگاه کردم اصلا حسش نبود ک بهشون حتی دست بزنم
از اتاق خارج شدم و رفتم پیش دازای
***
+ بانداژی، هویج کجاس ؟
_ نمیدونم
+ ام....
***
بد شد این پارت ._.
۷.۰k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.