دختر خوانده ی هیولا پارت چهارم
•••دختر خوانده ی هیولا•••
•••پارت چهار•••
"امی"
روی زمین سرد... خوابیده بود.. یه خارپشت کوچولو، با موهای طوسی تیره.
اروم گفتم: خانوم کوچولو؟
چشماشو باز کرد.. بلند شد نشست.
- اینجا.. تنها چیکار میکنی؟
چند لحظه که گذشت دختره به چشمام خیره شد. بعد با حالت صدای بغض دار گفت: من باید برم به این آدرس..
بعد از توی کیف کوچیکی که دستش بود که کاغذ نشونم داد.
این... آدرس...آدرس خونه ی سونیک بود..
گفت: میشه لطفا بهم کمک کنین؟
نمیدونستم چه اتفاقی براش افتاده یا با سونیک چیکار داره.. گفتم: چرا تنهایی بزرگتر همراهت نیست؟
دختره- بابام... بابام...
سرشو خم کرد و بعد گریه اش گرفت.
- اوه عزیزم.. گریه نکن من بهت کمکت میکنم.
اشکاشو پاک کرد. بلند شد. لباساش کامل خاکی شده بود.
دستشو گرفتم و شروع کردیم به راه رفتن.
- کوچولو بهم نگفتی اسمت چیه؟
گفت: الیزابت.
- اسم من امیه.
دستمو محکم فشار داد.
- خب.. رسیدیم.
زنگ درو زدم و سیلور در رو باز کرد.
- سلام.
سیلور- سلام امی.
•••پارت چهار•••
"امی"
روی زمین سرد... خوابیده بود.. یه خارپشت کوچولو، با موهای طوسی تیره.
اروم گفتم: خانوم کوچولو؟
چشماشو باز کرد.. بلند شد نشست.
- اینجا.. تنها چیکار میکنی؟
چند لحظه که گذشت دختره به چشمام خیره شد. بعد با حالت صدای بغض دار گفت: من باید برم به این آدرس..
بعد از توی کیف کوچیکی که دستش بود که کاغذ نشونم داد.
این... آدرس...آدرس خونه ی سونیک بود..
گفت: میشه لطفا بهم کمک کنین؟
نمیدونستم چه اتفاقی براش افتاده یا با سونیک چیکار داره.. گفتم: چرا تنهایی بزرگتر همراهت نیست؟
دختره- بابام... بابام...
سرشو خم کرد و بعد گریه اش گرفت.
- اوه عزیزم.. گریه نکن من بهت کمکت میکنم.
اشکاشو پاک کرد. بلند شد. لباساش کامل خاکی شده بود.
دستشو گرفتم و شروع کردیم به راه رفتن.
- کوچولو بهم نگفتی اسمت چیه؟
گفت: الیزابت.
- اسم من امیه.
دستمو محکم فشار داد.
- خب.. رسیدیم.
زنگ درو زدم و سیلور در رو باز کرد.
- سلام.
سیلور- سلام امی.
۳.۲k
۰۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.