پارت38
#پارت38
#دخترکوچولویمن👧🏻💧
رنگ از رخش پرید و ترسیده گفت:
_ آقا بخدا نیم ساعت پیش بهش سرزدم توی تختش بود
+ خفه شو زر نزن ، فقط بلدی چرت و پرت بگی . گم میشی میری پیداش میکنی سمیه
سمیه اشکاشو پاک کرد و چند ثانیه نگام کرد ، انگار میخواست چیزی بگه اما میترسید
+ چته چرا مثل گوسفند واستادی اینجا منو نگاه میکنی پس؟
_ آقا ببخشیدا ، ولی جمشید نگهبان این خونه اس . به جای اینکه اونو سرزنش کنید همش به من حرف میزنین
+ جمشید خر کیه؟! پرستار اون دختر تویی نه جمشید . هنوز نفهمیدی اینو؟؟
سرشو پایین انداخت که بلند فریاد کشیدم:
+ د بجنبون اون تن لشتو سمیه
سمیه پرید هوا و از آشپزخونه رفت بیرون ، بهتر بود دوربینارو چک میکردم شاید یه چیزی دست گیرم میشد
به اتاقم رفتم و لپ تاپمو روشن کردم ، مشغول رفتم باهاش بود که یکی گفت
_ سلام
با صدای بهسا اونم درست پشت سرم فوری برگشتم به سمتش که دیدم داره نگام میکنه
از روی تخت بلند شدم و عصبی گفتم:
+ کدوم جهنم دره ای بودی تو؟
با مظلوم نمایی گفت:
_ رفته بودم دسشویی
+ بیخود کردی بدون اجازه ی من رفتی دسشویی
چشماشو گرد کرد و ابروهاشو انداخت بالا
_ یعنی برای دسشویی رفتنم باید از شما اجازه بگیرم؟!
+ اینجا برای هرکاری باید اول از من اجازه بگیری ، فهمیدی یا نه؟!
سرشو تند تند تکون داد که گفتم:
+ خوبه
#دخترکوچولویمن👧🏻💧
رنگ از رخش پرید و ترسیده گفت:
_ آقا بخدا نیم ساعت پیش بهش سرزدم توی تختش بود
+ خفه شو زر نزن ، فقط بلدی چرت و پرت بگی . گم میشی میری پیداش میکنی سمیه
سمیه اشکاشو پاک کرد و چند ثانیه نگام کرد ، انگار میخواست چیزی بگه اما میترسید
+ چته چرا مثل گوسفند واستادی اینجا منو نگاه میکنی پس؟
_ آقا ببخشیدا ، ولی جمشید نگهبان این خونه اس . به جای اینکه اونو سرزنش کنید همش به من حرف میزنین
+ جمشید خر کیه؟! پرستار اون دختر تویی نه جمشید . هنوز نفهمیدی اینو؟؟
سرشو پایین انداخت که بلند فریاد کشیدم:
+ د بجنبون اون تن لشتو سمیه
سمیه پرید هوا و از آشپزخونه رفت بیرون ، بهتر بود دوربینارو چک میکردم شاید یه چیزی دست گیرم میشد
به اتاقم رفتم و لپ تاپمو روشن کردم ، مشغول رفتم باهاش بود که یکی گفت
_ سلام
با صدای بهسا اونم درست پشت سرم فوری برگشتم به سمتش که دیدم داره نگام میکنه
از روی تخت بلند شدم و عصبی گفتم:
+ کدوم جهنم دره ای بودی تو؟
با مظلوم نمایی گفت:
_ رفته بودم دسشویی
+ بیخود کردی بدون اجازه ی من رفتی دسشویی
چشماشو گرد کرد و ابروهاشو انداخت بالا
_ یعنی برای دسشویی رفتنم باید از شما اجازه بگیرم؟!
+ اینجا برای هرکاری باید اول از من اجازه بگیری ، فهمیدی یا نه؟!
سرشو تند تند تکون داد که گفتم:
+ خوبه
۱.۹k
۰۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.