لحظه عاشقی. . پارت۱۶
#لحظه_عاشقی. . پارت۱۶
اسیع :خواستم اماده شم که عمر اومد تو اتاقم
عمر:عه اجی کجا میری
اسیع:واسه فردا میرم خرید با دروک
عمر:باشه ولی فقط زیاد نزدیک اون دروک نشی ها
اسیع:اسبه باشه داداشی فقط میشه بری بری بیرون تا لباسامو عوض کنم
عمر:باشه راستی قراره سوسن بیاد اینجا تا تحقیق انجام بدیم
اسیع :اووو باشه ها میشه بری بیرون 😂
عمر :اینبار دیگه واقعا رفتم 😂
اسیع :یه نیم تنه سیاه با یه شلوار لی پوشیدم یه ارایش ساده کردم و موهاامو باز گذاشتم عطر شیرینمو زدم تا با دروک برم خرید
دروک:خواستم لباسامو بپوشم که سوسن اومد تو اتاق
سوسن:داداش کجا میری
دروک:قرارع با اسبه برای فردا بریم خرید کنیم
سوسن :باشه راستی قراره برم خونه عمر اینا برا تحقیق
دروک :باشع فعلا برو بیرون تا لباسامو عوض کنم
سوسن :باشه
دروک :یه پیراهن ابی پوشیدم به موهام حالت دادم عطر تلخمو. زدم سوییچ رو برداشتم رفتم پایین
اسیع :منتظر دروک بودم تا بیاد با هم بریم
#ادامه_دارع
اسیع :خواستم اماده شم که عمر اومد تو اتاقم
عمر:عه اجی کجا میری
اسیع:واسه فردا میرم خرید با دروک
عمر:باشه ولی فقط زیاد نزدیک اون دروک نشی ها
اسیع:اسبه باشه داداشی فقط میشه بری بری بیرون تا لباسامو عوض کنم
عمر:باشه راستی قراره سوسن بیاد اینجا تا تحقیق انجام بدیم
اسیع :اووو باشه ها میشه بری بیرون 😂
عمر :اینبار دیگه واقعا رفتم 😂
اسیع :یه نیم تنه سیاه با یه شلوار لی پوشیدم یه ارایش ساده کردم و موهاامو باز گذاشتم عطر شیرینمو زدم تا با دروک برم خرید
دروک:خواستم لباسامو بپوشم که سوسن اومد تو اتاق
سوسن:داداش کجا میری
دروک:قرارع با اسبه برای فردا بریم خرید کنیم
سوسن :باشه راستی قراره برم خونه عمر اینا برا تحقیق
دروک :باشع فعلا برو بیرون تا لباسامو عوض کنم
سوسن :باشه
دروک :یه پیراهن ابی پوشیدم به موهام حالت دادم عطر تلخمو. زدم سوییچ رو برداشتم رفتم پایین
اسیع :منتظر دروک بودم تا بیاد با هم بریم
#ادامه_دارع
۳.۹k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.