لحظه عاشقی. پارت ۱۷
#لحظه_عاشقی. پارت ۱۷
سوسن :رفتم به دروک گفتم که دارم میرم پیش عمر برای تحقیق
حاضر شدم موهامو از جلو بافتم
یه ارایش ساده کردم رژ صورتی رنگ مو زدم
گوشواره هامو انداختم و انگشتر هامو و عطر مو زدم
کتمو پوشیدم تا برم که دروک هنوز نرفته بود
سوسن :دروک وایسا منم باهات بیام
دروک:باشه زود باش
سوسن :اومدم بریم
دروک :بریم
....................
عمر:قرار بود سوسن برا تحقیق بیاد اینجا
رفتم لباسامو پوشیدم به موهام حالت دادم
عطر مو زدم منتظر سوسن موندم
سوسن :دروک بزار ادرسشو بهت بگم ادرسش......خواستم بگم که دروک گفت
دروک:خودم میدونم
سوسن:اووو پس اونوقت از کجا ؟
دروک :وقتی اسیع اومد خونه برا تحقیق تا خونه رسوندمش از اونجا ادرسشو می دونم
سوسن :باشه😂
دروک :سوسننننن
سوسن :باشه بابا 😂
..........
عمر :که یهو ....
#ادامه_دارع
سوسن :رفتم به دروک گفتم که دارم میرم پیش عمر برای تحقیق
حاضر شدم موهامو از جلو بافتم
یه ارایش ساده کردم رژ صورتی رنگ مو زدم
گوشواره هامو انداختم و انگشتر هامو و عطر مو زدم
کتمو پوشیدم تا برم که دروک هنوز نرفته بود
سوسن :دروک وایسا منم باهات بیام
دروک:باشه زود باش
سوسن :اومدم بریم
دروک :بریم
....................
عمر:قرار بود سوسن برا تحقیق بیاد اینجا
رفتم لباسامو پوشیدم به موهام حالت دادم
عطر مو زدم منتظر سوسن موندم
سوسن :دروک بزار ادرسشو بهت بگم ادرسش......خواستم بگم که دروک گفت
دروک:خودم میدونم
سوسن:اووو پس اونوقت از کجا ؟
دروک :وقتی اسیع اومد خونه برا تحقیق تا خونه رسوندمش از اونجا ادرسشو می دونم
سوسن :باشه😂
دروک :سوسننننن
سوسن :باشه بابا 😂
..........
عمر :که یهو ....
#ادامه_دارع
۳.۴k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.