پارت

#پارت_86
آقای مافیا ♟🎲

_ پس که هیچی هااا..... پس بیخیال مدارک
همون سینگلی برای داداش شوما کافیه

+ اه بیخیال سامیار.... اصلا... اصلا من قهرم

سرم و به نشونه قهر به طرف دیگه چرخوندن
که چونمو گرفت و سرم و به سمت خودش چرخوند

همین که باهاش چشم تو چشم شدم
دلم براش غش وضعف رفت

که یهو یه جعبه سرخابی خوشگل رو جلوم گرفت و گفت:

_ خانوم خانوما کادو ما رو بگیر بعد اگه دلت اومد قهر کن

چون خیلی خوشگل بود سریع ازش گرفتم
و بازش کردم یه انگشتر با یه الماس قلبی وسطش بود

و بالا جعبه هم نوشته شده بود

will you mary me( با من ازدواج میکنی)

با تعجب به نوشته بالا جعبه خیره شده بودم
که با صدای سامیار به خودم اومدم

_ خوردیش انگشتر و به خدا بسه

با خنده گفتم:

+ اوووووو.... بزرگ ترین مافیا شهر میترسه برای امر خیر با خانواده خانومش روبه رو شه

_ دیدن مامان شما که جای خود دارد شما قبول حالا

برای اینکه اذیتش کنم گفتم:

+ امممم باید فکر کنم

_ پیش... فازت چیه آفاق تا دیروز التماس میکردی کنارت باشم حالا میخوای فک کنی

+ اره دیگه باید فک کنم تصمیم یه عمر زندگیه
عجیجم#رمان
#عاشقانه
#فالو
#حمایت
#مافیایی
#مافیا
#اصمات
دیدگاه ها (۱)

#پارت_87 آقای مافیا ♟#فردا در حال تماشای تلویزیون بودم که گو...

محسن: بروبابا همش زید زید اصلا که به تو گفت بیای دخالت کنی؟ ...

شهریارهمه دور میز شام جمع بودن منم به جمعشون اضافه شدم که هم...

#پارت_85آقای مافیا ♟🎲از این مطمئن بودم که خاله قرار نیست به ...

تا اونجایی که می‌دونم این دروغه چون من یادمه یه کنسرتی بود ک...

ماه خونین🥀❤️‍🔥خوناشام : پارت دوم

یه مشت کاغذ تا شده گرفت‌ جلوی صورتم و گفت انتخاب کن. یه لبخن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط