طعم عشق🤍
طعم عشق🤍
#part_11
دیانا: کوفت دیگه مسخره .. من کجا دوسش دارم ... تو دلم گفتم : خودمم نمیدونم ... هنوز به خودمم معلوم نیست..!
ارسلان: تق تق !
دیانا: بله بفرمایید✨
ارسلان: اجازه هس بیام تو ؟
دیانا: این چه حرفیه بیا تو🤍
-----
ارسلان: سلام .. خوب هستین.. اینم نامه ترخیص آماده بلند شید بریم ..!
. . . . .
دیانا: وای مرسی واقعاا...!
آتوسا: سلام .. ببخشید آقا ارسلان کلی هم افتادید به زحمت ..
ارسلان: خواهش میکنم کاری نکردم..♡
-------------
دیا..دیانا خانم امروز رو استراحت کنید فردا بیاید سرکار ..++
دیانا: بازم مرسی راستی هرجور که دوس دارید صدام بزنید سختش نکنید .. مسئله ای نیست♡
____
ارسلان: چشم 😁 شما هم همچنین حالا آماده شید.. منم میرم ماشینو روشن کنم ..
دیانا: باش .. مرسی .. ارسلان رف بیرون ..!
آتوسا: میگم دیا یه سوال ؟
دیانا: بگو!
آتوسا: دوسش داری؟
دیانا: نه بابا چرا همش ازم میپرسی ؟
ما فقط همکاریم عزیزم🤍
حالا هم دیگه شروع نکن اعصابم خراب میشه..../
آتوسا: من آخرش از زیر زبون تو حرف میکشم خوشگل😂😅
دیانا: نمیتونی عزیزم ..
آتوسا: خواهیم دید
دیانا: د بلند شو خب جا خشک کردی تو
بیچاره ارسلان منتظره ...
آتوسا : اووو جوون چه طرفداری هم میکنه..
دیانا: میگم آتوسااا خانم شما وقت ازدواجت نرسیده ؟
آتوسا: عزیزم اول تو بعد من🤌🏻
دیانا: بیا لباساتو بپوش
منم تو محوطه منتظرت میمونم🤍
__
رفتم بیرون . . . .
منتظر آتوسا موندم..
آتوسا اومد بیرون و باهام رفتیم نشستیم تو ماشین ..
ارسلان: خب آتوسا خانم جریان چی بوده چرا یهو غیبتون زد ؟
آتوسا: والا آقا ارسلان قضیش مفصله ،،،
بعدها براتون توضیح میدم ..
ارسلان: کاری از دستم بر میاد؟
آتوسا: نه ممنون .. شما زیادی افتادید به زحمت ..
ارسلان: نه بابا این چه حرفیه .. من هر کاری کردم به خاطر دیانا خانم بوده ..
دیانا میشه شمارت رو بهم بدی
که شب باهات تماس بگیرم درباره کار توضیح بدم...
ادامه دارد ...!(پایان پارت دهم)
حمایت + کامنت بالای ۱۰۰ تا 🥺🤍
#part_11
دیانا: کوفت دیگه مسخره .. من کجا دوسش دارم ... تو دلم گفتم : خودمم نمیدونم ... هنوز به خودمم معلوم نیست..!
ارسلان: تق تق !
دیانا: بله بفرمایید✨
ارسلان: اجازه هس بیام تو ؟
دیانا: این چه حرفیه بیا تو🤍
-----
ارسلان: سلام .. خوب هستین.. اینم نامه ترخیص آماده بلند شید بریم ..!
. . . . .
دیانا: وای مرسی واقعاا...!
آتوسا: سلام .. ببخشید آقا ارسلان کلی هم افتادید به زحمت ..
ارسلان: خواهش میکنم کاری نکردم..♡
-------------
دیا..دیانا خانم امروز رو استراحت کنید فردا بیاید سرکار ..++
دیانا: بازم مرسی راستی هرجور که دوس دارید صدام بزنید سختش نکنید .. مسئله ای نیست♡
____
ارسلان: چشم 😁 شما هم همچنین حالا آماده شید.. منم میرم ماشینو روشن کنم ..
دیانا: باش .. مرسی .. ارسلان رف بیرون ..!
آتوسا: میگم دیا یه سوال ؟
دیانا: بگو!
آتوسا: دوسش داری؟
دیانا: نه بابا چرا همش ازم میپرسی ؟
ما فقط همکاریم عزیزم🤍
حالا هم دیگه شروع نکن اعصابم خراب میشه..../
آتوسا: من آخرش از زیر زبون تو حرف میکشم خوشگل😂😅
دیانا: نمیتونی عزیزم ..
آتوسا: خواهیم دید
دیانا: د بلند شو خب جا خشک کردی تو
بیچاره ارسلان منتظره ...
آتوسا : اووو جوون چه طرفداری هم میکنه..
دیانا: میگم آتوسااا خانم شما وقت ازدواجت نرسیده ؟
آتوسا: عزیزم اول تو بعد من🤌🏻
دیانا: بیا لباساتو بپوش
منم تو محوطه منتظرت میمونم🤍
__
رفتم بیرون . . . .
منتظر آتوسا موندم..
آتوسا اومد بیرون و باهام رفتیم نشستیم تو ماشین ..
ارسلان: خب آتوسا خانم جریان چی بوده چرا یهو غیبتون زد ؟
آتوسا: والا آقا ارسلان قضیش مفصله ،،،
بعدها براتون توضیح میدم ..
ارسلان: کاری از دستم بر میاد؟
آتوسا: نه ممنون .. شما زیادی افتادید به زحمت ..
ارسلان: نه بابا این چه حرفیه .. من هر کاری کردم به خاطر دیانا خانم بوده ..
دیانا میشه شمارت رو بهم بدی
که شب باهات تماس بگیرم درباره کار توضیح بدم...
ادامه دارد ...!(پایان پارت دهم)
حمایت + کامنت بالای ۱۰۰ تا 🥺🤍
۵.۱k
۰۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.