ادامه پارت ۴۰
ادامه پارت ۴۰
سرعتمو زیاد تر کردم تا زود برسم
یونگی:چند بار خیابونای شهر و دور زدم تا دیر برسم
ا.ت:رسیدم تو محوطه رستوران
بزرگ و خلوت
درست حدس زده بودم
کسی جز من و اون اینجا نبود و
این منو میترسوند
از ماشین پیاده شدم و درو بستم
قفل کردمش و رفتم داخل رستوران
از پله های بزرگ وسط سالن بالا رفتم
صدای قدم زدنم تو همه جا میپیچید
رسیدم طبقه دوم
تهیونگ با کت چرمی که پوشیده بود
مثل همیشه با دیدن تم دارک و سیگاری که تو دسته بدنم از ترس لرزید
دسته کیف و تو دستم فشار دادم و رفتم سمتش
تهیونگ:صدام به خاطر سیگاری که کشیده بودم خش دار و بم تر شده بود
تک سرفه ای کردم و گفتم
نمیخوای بشینی؟
ا.ت:چ..چرا
صندلی روبه روشو عقب کشیدم و نشستم
کیف و گذاشتم روی میز و سرمو انداختم پایین
تهیونگ:دستامو گذاشتم رو میز
بهتر نیست بهم نگاه کنی و حرفاتو بزنی؟
قبلش
وایسا تا برم مشروب بیارم
نمیشه که خشک و خالی
نیشخندی زدم و از پشت میز بلند شدم
کتمو در اووردم و گذاشتم روی صندلی
رفتم سمت میز پشتی که از قبل روش مشروب و سوجو گذاشته بودم
برش داشتم و رفتم سمت میز خودمون
سینی و گذاشتم روش
گیلاس و گذاشتم روبه روی ا.ت
خوشگل شدی
با نیشخندی که هر لحظه رو لبام پررنگ تر میشد گفتم و تیکه های یخ و انداختم توی گیلاس
ا.ت:م.ممنو.نم
تهیونگ:مشروب قرمز رنگ و برداشتم
درشو باز کردم
یک سوم گیلاس و پر کردم و گذاشتم جلوش
برا خودمم ریختم و گذاشتم جلوی صندلی خودم
قبل از اینکه بشینم
دستمو گذاشتم پشت صندلیش
اون یکی دستمم گذاشتم رو میز
نزدیکش شدم و موهاشو دادم پشت گوشش
اینهمه ترسیدن کار خوبی نیست!
نزدیک گوشش لب زدم
خودت انتخاب کردی امشب اینجا باشی
گونشو با انگشتم نوازش کردم و عقب کشیدم
نشستم رو صندلی خودم و گیلاس و دستم گرفتم
ا.ت:نفسمو آزاد کردم
تو دلم گفتم
حرومزاده عوضی به من نزدیک میشی آره؟
منتظر باش هرچقدر دوست داری بهم دست بزن
چون امشب آخرین نفساتو میکشی
گیلاس مشروب و تو دستم گرفتم و کمی ازش خوردم
تهیونگ:یه نفس همه گیلاس و خوردم
یه کم دیگه ریختم تو گیلاس
خب میشنوم
ا.ت: ...
سرعتمو زیاد تر کردم تا زود برسم
یونگی:چند بار خیابونای شهر و دور زدم تا دیر برسم
ا.ت:رسیدم تو محوطه رستوران
بزرگ و خلوت
درست حدس زده بودم
کسی جز من و اون اینجا نبود و
این منو میترسوند
از ماشین پیاده شدم و درو بستم
قفل کردمش و رفتم داخل رستوران
از پله های بزرگ وسط سالن بالا رفتم
صدای قدم زدنم تو همه جا میپیچید
رسیدم طبقه دوم
تهیونگ با کت چرمی که پوشیده بود
مثل همیشه با دیدن تم دارک و سیگاری که تو دسته بدنم از ترس لرزید
دسته کیف و تو دستم فشار دادم و رفتم سمتش
تهیونگ:صدام به خاطر سیگاری که کشیده بودم خش دار و بم تر شده بود
تک سرفه ای کردم و گفتم
نمیخوای بشینی؟
ا.ت:چ..چرا
صندلی روبه روشو عقب کشیدم و نشستم
کیف و گذاشتم روی میز و سرمو انداختم پایین
تهیونگ:دستامو گذاشتم رو میز
بهتر نیست بهم نگاه کنی و حرفاتو بزنی؟
قبلش
وایسا تا برم مشروب بیارم
نمیشه که خشک و خالی
نیشخندی زدم و از پشت میز بلند شدم
کتمو در اووردم و گذاشتم روی صندلی
رفتم سمت میز پشتی که از قبل روش مشروب و سوجو گذاشته بودم
برش داشتم و رفتم سمت میز خودمون
سینی و گذاشتم روش
گیلاس و گذاشتم روبه روی ا.ت
خوشگل شدی
با نیشخندی که هر لحظه رو لبام پررنگ تر میشد گفتم و تیکه های یخ و انداختم توی گیلاس
ا.ت:م.ممنو.نم
تهیونگ:مشروب قرمز رنگ و برداشتم
درشو باز کردم
یک سوم گیلاس و پر کردم و گذاشتم جلوش
برا خودمم ریختم و گذاشتم جلوی صندلی خودم
قبل از اینکه بشینم
دستمو گذاشتم پشت صندلیش
اون یکی دستمم گذاشتم رو میز
نزدیکش شدم و موهاشو دادم پشت گوشش
اینهمه ترسیدن کار خوبی نیست!
نزدیک گوشش لب زدم
خودت انتخاب کردی امشب اینجا باشی
گونشو با انگشتم نوازش کردم و عقب کشیدم
نشستم رو صندلی خودم و گیلاس و دستم گرفتم
ا.ت:نفسمو آزاد کردم
تو دلم گفتم
حرومزاده عوضی به من نزدیک میشی آره؟
منتظر باش هرچقدر دوست داری بهم دست بزن
چون امشب آخرین نفساتو میکشی
گیلاس مشروب و تو دستم گرفتم و کمی ازش خوردم
تهیونگ:یه نفس همه گیلاس و خوردم
یه کم دیگه ریختم تو گیلاس
خب میشنوم
ا.ت: ...
۶.۹k
۰۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.