سایه
#سایه
`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸
#part40
تهیونگ:دخترت امشب تو خونه من میخوابه جانگلیان!
کمد لباسارو باز کردم
از بین اون همه لباس
یه تیشرت مشکی برداشتم
شلوار لی مشکی و همراه کت چرم مشکی برداشتم
اینکه همه لباسام مشکی بود واقعا غیرعادی و در عینحال برام جذابه
لباسامو پوشیدم و موهام و مرتب کردم پوزخندی زدم
فکرشو نمیکردی انقد زود گیر من بیوفتی کوچولو نه؟!
سیگار برگ و از تو جیب کتم برداشتم
گذاشتم بین لبام و روشنش کردم
از اتاق خارج شدم به ساعت مچیم نگاهی انداختم و از خونه رفتم بیرون
راننده درو برام باز کرد
نشستم و شیشه ماشین و کمی دادم پایین
تا دود سیگار بره بیرون
تک سرفه ای کردم و به ا.ت پیامی فرستادم
من اینجا منتظرتم
بهتره دیر نکنی.
--
ویو ‹ا.ت›
بعد از دیدن پیامک
نگاهی به خودم تو آینه انداختم
شمیز طوری سفیدی که پوشیده بودم همراه شلوار پارچه ای مشکی تضاد قشنگی درست کرده بود
موهام و بستم و در آخر گوشواره هامو انداختم
آرایش کمرنگ و ملایمی کرده بودم
گوشی و کیفمم برداشتم و رفتم از اتاق بیرون
جیمین:لعنتی
بنظرت میتونی اینطور بری پیش تهیونگ؟
ا.ت:آیشش بخدا لباسم مناسبه
یونگی:زدم رو شونش
وای بحالت ته نزدیکت بشه
ا.ت:خندیدم و دست جیمین و طبق عادت گرفتم و محکم فشار دادم
فعلا جیمینشیی
جیمین:اگه تو اخر دست منو غط نکردی
یونگی:خندیدم و ادامه دادم
نگیری عین کوالا بخوابی
زود میایم
از در رفتم بیرون
ا.ت:تو با ماشین جیمین برو
من با ماشین خودم یکم بعد از تو میرسم اونجا
از راه دیگه ای میام که دیر بشه
ا.ت:با ترس سوییچ ماشین قرمز رنگ و قشنگ جیمین و گرفتم
یونگی:دستمو گذاشتم زیر چونش
سرشو اووردم بالا
خواستم با بوسیدن لباش ارومش کنم
ولی گوشه لبشو بوسیدم
من پشتتم
مطمعن باش چیزی نمیشه
ا.ت:محکم بغلش کردم و ازش جدا شدم
خیلی دوست دارم هیونگ
یونگی:منم دوست دارم جوجه
حالا بدو تا دیر نشده
ا.ت:رفتم سمت ماشین و سوار شدم
راه افتادم
`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸
#part40
تهیونگ:دخترت امشب تو خونه من میخوابه جانگلیان!
کمد لباسارو باز کردم
از بین اون همه لباس
یه تیشرت مشکی برداشتم
شلوار لی مشکی و همراه کت چرم مشکی برداشتم
اینکه همه لباسام مشکی بود واقعا غیرعادی و در عینحال برام جذابه
لباسامو پوشیدم و موهام و مرتب کردم پوزخندی زدم
فکرشو نمیکردی انقد زود گیر من بیوفتی کوچولو نه؟!
سیگار برگ و از تو جیب کتم برداشتم
گذاشتم بین لبام و روشنش کردم
از اتاق خارج شدم به ساعت مچیم نگاهی انداختم و از خونه رفتم بیرون
راننده درو برام باز کرد
نشستم و شیشه ماشین و کمی دادم پایین
تا دود سیگار بره بیرون
تک سرفه ای کردم و به ا.ت پیامی فرستادم
من اینجا منتظرتم
بهتره دیر نکنی.
--
ویو ‹ا.ت›
بعد از دیدن پیامک
نگاهی به خودم تو آینه انداختم
شمیز طوری سفیدی که پوشیده بودم همراه شلوار پارچه ای مشکی تضاد قشنگی درست کرده بود
موهام و بستم و در آخر گوشواره هامو انداختم
آرایش کمرنگ و ملایمی کرده بودم
گوشی و کیفمم برداشتم و رفتم از اتاق بیرون
جیمین:لعنتی
بنظرت میتونی اینطور بری پیش تهیونگ؟
ا.ت:آیشش بخدا لباسم مناسبه
یونگی:زدم رو شونش
وای بحالت ته نزدیکت بشه
ا.ت:خندیدم و دست جیمین و طبق عادت گرفتم و محکم فشار دادم
فعلا جیمینشیی
جیمین:اگه تو اخر دست منو غط نکردی
یونگی:خندیدم و ادامه دادم
نگیری عین کوالا بخوابی
زود میایم
از در رفتم بیرون
ا.ت:تو با ماشین جیمین برو
من با ماشین خودم یکم بعد از تو میرسم اونجا
از راه دیگه ای میام که دیر بشه
ا.ت:با ترس سوییچ ماشین قرمز رنگ و قشنگ جیمین و گرفتم
یونگی:دستمو گذاشتم زیر چونش
سرشو اووردم بالا
خواستم با بوسیدن لباش ارومش کنم
ولی گوشه لبشو بوسیدم
من پشتتم
مطمعن باش چیزی نمیشه
ا.ت:محکم بغلش کردم و ازش جدا شدم
خیلی دوست دارم هیونگ
یونگی:منم دوست دارم جوجه
حالا بدو تا دیر نشده
ا.ت:رفتم سمت ماشین و سوار شدم
راه افتادم
۵.۶k
۰۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.