پارت
پارت⁹
(بادیگارد هات❤️🔥)
ویو:ثورا
خواستم برم کیفمو از پهنا بکنم تو ک.و.ن آریما که یه دفعه یکی از بادیگارد های بی تی اس اومد و یه دستمال گذاشت روی بینیش.
خواستم برم نجاتش بدم که با چیزی که تو سرم خورد دنیا دور سرم چرخید و دیگه چیزی حس نکردم.
ویو:آریما
با احساس خشکی گلوم از خواب بیدار شدم.
خمیازه ای کشیدم و خواستم طبق معمول که از خواب پا میشم حرکات کششی انجام بدم که متاسفانه نشد.
وااا چرا انقدر بدنم کوفته اس؟؟
دوباره سعی کردم که نشد:/
به زور چشمامو باز کردم که دیدم به صندلی بسته شدم و ثورا هم پشتمه.
انگار اون زودتر از من بیدار شده بود.
با طعنه گفت:
(بادیگارد هات❤️🔥)
ویو:ثورا
خواستم برم کیفمو از پهنا بکنم تو ک.و.ن آریما که یه دفعه یکی از بادیگارد های بی تی اس اومد و یه دستمال گذاشت روی بینیش.
خواستم برم نجاتش بدم که با چیزی که تو سرم خورد دنیا دور سرم چرخید و دیگه چیزی حس نکردم.
ویو:آریما
با احساس خشکی گلوم از خواب بیدار شدم.
خمیازه ای کشیدم و خواستم طبق معمول که از خواب پا میشم حرکات کششی انجام بدم که متاسفانه نشد.
وااا چرا انقدر بدنم کوفته اس؟؟
دوباره سعی کردم که نشد:/
به زور چشمامو باز کردم که دیدم به صندلی بسته شدم و ثورا هم پشتمه.
انگار اون زودتر از من بیدار شده بود.
با طعنه گفت:
- ۱.۳k
- ۲۵ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط