part21....رستا
#part21....رستا
فرود امدم رفتیم سریع سوارماشین شدیموحرکت کردیم که دیدم اون غول تشنام پریدن اینوردیوارفقط خدارحم کردبهمون که هیچکدوم گیر نیوفتادیم زنگ زدم به جین+الوهیونگ بابام حالش چطوره جین:به روش نمیاره ولی میدونم خیلی دردداره +خب پس بریم بیمارستان جین:منم میگم ولی میگه ن دردسرمیشه+دردسره چی تیرخورده جین:والامن نمدونم دیگه چی بش بگم+گوشیروبده بهش توکاریت نباشه بروطرف بیمارستان ماهم میایم بقیرم بگو برن خونه تابرگردیم بهشونم نگی که نامجون تیر خورده جین:اوکی بگیر+الووبابانامجونا نامجون:جانم عزیزدلم صداش خش داربود از دردولی داشت سعی میکرد طبیعی باشه +تروخدااذیت نکن بزاربریم بیمارستا تو تیرخوردی نامجون:عزیزباباخوبم چیزیم نیس تیر نخوردم فقط خراش انداخته میریم خونه پانسمانش میکنم خوب میشه+باباااادروغ نگوتوروخدا جون منو کوک که دیدم کوکم سرشواورد نزدیک گوشیو گفت کوک:اره بابا بزارببریمت دکترخوب اینجوری خیالمون راحت تره نامجون:اخخخ ازدست شمادوتافسقلی مگه من میتونم ازپس شمابربیام باشه میریم+اخخ الهی کوک فدات بشه بابای نازم کهصدای خندش امدوقطع کردم کوک:چراازمن مایه میزاری مگه من جونمو ازسره راه اوردم بهش خندیدمو گفتم:ببخشید شوخی کردم دیگه چیزی نگفت خلاصه رفتیم بیمارستانوهمونجورکه باباناجون گفته بود فقط خراش برداشته بود دستشوضدافونی کردنو بخیه زدنو بستن که برگشتیم خونه خداروشکربلاخره بعد کلی بدبختی رسیدیم خونه تاوارد شدیم همه حجوم اوردن سمتمون که چیشد چرا دیر امدین چرافلانوخلاصه بعد جواب دادن بهشون تازه اون دختررودیدم رفتم سمتش که بلندشد¥:سلام من رونیام همون که+اره اره میدونم ¥:ینی شناختی+ارصبرکن ببینم چرا انقد برام اشنایی صداتولبات ¥:ینی منو نشناختی+توتوهمون دختره اونشبی نیستی که توی شرابای بی تی اس زهر ریختی همه باتعجب داشتیم نگاش میکردیم که گفت:چراخودمم ولی باورکنین بخدا مجبورم کردن گفتن اگه این کارو نکنم بهم تجاوزمیکننومیکشنم خودتون که دیدینشون چقدبیرحم بودن تهیونگ:اره دیدیم ولی بازم حق نداشتی به خاطره خودت جون چندین ادمو به خطر بندازی رونیا:توجای من نیستی حرفزدن اسونه من یه دخترایرانیم دخترونگیم تمام چیزیه که دارم توحتی نمیتونی تصورکنی چه حسی داره چون جای من نیستی تمام این حرفاروباگریه ودادمیزددلم به حالش سوخت درکش میکردم رفتم نزدیکشو گفتم انگارهمین۱۸نفرن که میخونن هیشکی درخواست نکرد پستش کنم هعییی😭🤧🥺😭
فرود امدم رفتیم سریع سوارماشین شدیموحرکت کردیم که دیدم اون غول تشنام پریدن اینوردیوارفقط خدارحم کردبهمون که هیچکدوم گیر نیوفتادیم زنگ زدم به جین+الوهیونگ بابام حالش چطوره جین:به روش نمیاره ولی میدونم خیلی دردداره +خب پس بریم بیمارستان جین:منم میگم ولی میگه ن دردسرمیشه+دردسره چی تیرخورده جین:والامن نمدونم دیگه چی بش بگم+گوشیروبده بهش توکاریت نباشه بروطرف بیمارستان ماهم میایم بقیرم بگو برن خونه تابرگردیم بهشونم نگی که نامجون تیر خورده جین:اوکی بگیر+الووبابانامجونا نامجون:جانم عزیزدلم صداش خش داربود از دردولی داشت سعی میکرد طبیعی باشه +تروخدااذیت نکن بزاربریم بیمارستا تو تیرخوردی نامجون:عزیزباباخوبم چیزیم نیس تیر نخوردم فقط خراش انداخته میریم خونه پانسمانش میکنم خوب میشه+باباااادروغ نگوتوروخدا جون منو کوک که دیدم کوکم سرشواورد نزدیک گوشیو گفت کوک:اره بابا بزارببریمت دکترخوب اینجوری خیالمون راحت تره نامجون:اخخخ ازدست شمادوتافسقلی مگه من میتونم ازپس شمابربیام باشه میریم+اخخ الهی کوک فدات بشه بابای نازم کهصدای خندش امدوقطع کردم کوک:چراازمن مایه میزاری مگه من جونمو ازسره راه اوردم بهش خندیدمو گفتم:ببخشید شوخی کردم دیگه چیزی نگفت خلاصه رفتیم بیمارستانوهمونجورکه باباناجون گفته بود فقط خراش برداشته بود دستشوضدافونی کردنو بخیه زدنو بستن که برگشتیم خونه خداروشکربلاخره بعد کلی بدبختی رسیدیم خونه تاوارد شدیم همه حجوم اوردن سمتمون که چیشد چرا دیر امدین چرافلانوخلاصه بعد جواب دادن بهشون تازه اون دختررودیدم رفتم سمتش که بلندشد¥:سلام من رونیام همون که+اره اره میدونم ¥:ینی شناختی+ارصبرکن ببینم چرا انقد برام اشنایی صداتولبات ¥:ینی منو نشناختی+توتوهمون دختره اونشبی نیستی که توی شرابای بی تی اس زهر ریختی همه باتعجب داشتیم نگاش میکردیم که گفت:چراخودمم ولی باورکنین بخدا مجبورم کردن گفتن اگه این کارو نکنم بهم تجاوزمیکننومیکشنم خودتون که دیدینشون چقدبیرحم بودن تهیونگ:اره دیدیم ولی بازم حق نداشتی به خاطره خودت جون چندین ادمو به خطر بندازی رونیا:توجای من نیستی حرفزدن اسونه من یه دخترایرانیم دخترونگیم تمام چیزیه که دارم توحتی نمیتونی تصورکنی چه حسی داره چون جای من نیستی تمام این حرفاروباگریه ودادمیزددلم به حالش سوخت درکش میکردم رفتم نزدیکشو گفتم انگارهمین۱۸نفرن که میخونن هیشکی درخواست نکرد پستش کنم هعییی😭🤧🥺😭
۸.۹k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.