وقتی میری پیشش باشگاه و...
وقتی میری پیشش باشگاه و...
فصل دوم
پارت ۱۴
با دو رفتم تو که با کل اعضا متوجه شدم...کوک هم تو خودش جمع شده بود...چرا قیافه هاشون اینقد تغییر کرده...جیمین با دیدن من تعجب کرد...حق داره...کوک سرشو آورد بالا و با دیدن من آروم اومد بغلم کرد...
کوک:ا.ت...هق...معذرت میخوام ازت...ببخشید اینجوری شد...ببخشید کاری کردم بخاطر من خودتو از بچه ها دور کنی...ببخشید عاشق شدم...تو راست میگفتی...نباید
عاشقش شدم...بخاطر همچی معذرت میخوام هق...
ا.ت بغض کرده بود بخاطر حرفایی که داداشش داشت میزد
ا.ت: عی بابا...گریه نکن کوکی...تقصیر تو نیست...من خودخواهی کردم...اشکال نداره...خودتو مقصر ندون...گریه میکنی منم گریم میگیره هااا...تو که نمیخوای من گریه کنم...میخوای؟
کوک: واقعا متاسفم بخاطر همه چی(گریه)
ا.ت دستشو دور کمر کوک حلقه میکنه
ا.ت: داداشی...گریه نکن...قراره دوباره دوتایی باهم دیگه بریم تو خیابون و کوچه ها تااااا صبح اینقد که بیان جمعمون کنن...بریم بستنی بخوریم...صبح ها خودت صدام کنی...با شیر موز خرت کنم...گریه نکن خب...من اینجام..سالمم...توهم که هستی..پس دیگه هیچ مشکلی نیس هوم...
همه ی حرفاشو با بغض میزنه
(۲ مین بعددد)
ا.ت: خب...بسه دیگه...خودتو جمع کن پسر...
کوک: هق باشه
کوک ا.ت رو از بغلش میاره بیرون و بقیه هنوز تو شک بودن...ا.ت رو بعد چقد وقت میبینن...ا.تیی که فک میکردن مرده و الان باید تو قبر باشه جلشونه...حق دارن...
ا.ت: عاممم...خب من ا.تم...همونی که تو قبر بود...الان ی دفعه زنده شد من همونم
جیهوپ: واوووو...دختر خیلی عوض شدی برگای هممون ریخته
ا.ت: پیر تر شدم؟
اعضا: نه جذاب تر شدی
تهیونگ:ب زن من چش نداشته باشین عنترا
جیمین: کی زنت شد؟ اصن تو از کی فهمیدی؟
تهیونگ: خیلی وقته زنمه
کوک: چرا نگفتین ا.ت زندس...
جیمین و تهیونگ: خودش خواست
ا.ت: خب اره خودم خواستم بهتون چیزی نگه
کوک: عاها
جین: خب حالا تعریف کنید تو این چند وقتی که نبودی چیا شد...اصن چرا خودتو زدی به مردن؟
(ا.ت همه ی اون چرت و پرتا رو بهشون میگه)
جین:روبه جیمین' که تو خبر داشتی و پیش ما از این عن بازیا در می اوردی... برو بازیگر شو خوب بلدی نقش بازی کنی
جیمین: چشم چون شما گفتی حتما میرم
هایون: ا.ت ممه هاتم رشت کرده هاااا...از مال منم گنده تر شده
ا.ت: خفه شو بیشور(خنده)
فصل دوم
پارت ۱۴
با دو رفتم تو که با کل اعضا متوجه شدم...کوک هم تو خودش جمع شده بود...چرا قیافه هاشون اینقد تغییر کرده...جیمین با دیدن من تعجب کرد...حق داره...کوک سرشو آورد بالا و با دیدن من آروم اومد بغلم کرد...
کوک:ا.ت...هق...معذرت میخوام ازت...ببخشید اینجوری شد...ببخشید کاری کردم بخاطر من خودتو از بچه ها دور کنی...ببخشید عاشق شدم...تو راست میگفتی...نباید
عاشقش شدم...بخاطر همچی معذرت میخوام هق...
ا.ت بغض کرده بود بخاطر حرفایی که داداشش داشت میزد
ا.ت: عی بابا...گریه نکن کوکی...تقصیر تو نیست...من خودخواهی کردم...اشکال نداره...خودتو مقصر ندون...گریه میکنی منم گریم میگیره هااا...تو که نمیخوای من گریه کنم...میخوای؟
کوک: واقعا متاسفم بخاطر همه چی(گریه)
ا.ت دستشو دور کمر کوک حلقه میکنه
ا.ت: داداشی...گریه نکن...قراره دوباره دوتایی باهم دیگه بریم تو خیابون و کوچه ها تااااا صبح اینقد که بیان جمعمون کنن...بریم بستنی بخوریم...صبح ها خودت صدام کنی...با شیر موز خرت کنم...گریه نکن خب...من اینجام..سالمم...توهم که هستی..پس دیگه هیچ مشکلی نیس هوم...
همه ی حرفاشو با بغض میزنه
(۲ مین بعددد)
ا.ت: خب...بسه دیگه...خودتو جمع کن پسر...
کوک: هق باشه
کوک ا.ت رو از بغلش میاره بیرون و بقیه هنوز تو شک بودن...ا.ت رو بعد چقد وقت میبینن...ا.تیی که فک میکردن مرده و الان باید تو قبر باشه جلشونه...حق دارن...
ا.ت: عاممم...خب من ا.تم...همونی که تو قبر بود...الان ی دفعه زنده شد من همونم
جیهوپ: واوووو...دختر خیلی عوض شدی برگای هممون ریخته
ا.ت: پیر تر شدم؟
اعضا: نه جذاب تر شدی
تهیونگ:ب زن من چش نداشته باشین عنترا
جیمین: کی زنت شد؟ اصن تو از کی فهمیدی؟
تهیونگ: خیلی وقته زنمه
کوک: چرا نگفتین ا.ت زندس...
جیمین و تهیونگ: خودش خواست
ا.ت: خب اره خودم خواستم بهتون چیزی نگه
کوک: عاها
جین: خب حالا تعریف کنید تو این چند وقتی که نبودی چیا شد...اصن چرا خودتو زدی به مردن؟
(ا.ت همه ی اون چرت و پرتا رو بهشون میگه)
جین:روبه جیمین' که تو خبر داشتی و پیش ما از این عن بازیا در می اوردی... برو بازیگر شو خوب بلدی نقش بازی کنی
جیمین: چشم چون شما گفتی حتما میرم
هایون: ا.ت ممه هاتم رشت کرده هاااا...از مال منم گنده تر شده
ا.ت: خفه شو بیشور(خنده)
۶۳.۳k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.