pt18
#pt18
+باشه
هردو شروع کردن قهوه خوردن سوفیا هم نشست و با بم بازی کرد و نازش میکرد یه توپ قرمز برداشت پرت کرد تا بم بگیره که افتاد تو استخر بم جلوتر نرفت سوفیا رفت و دید توپ افتاده وسط استخر یه چوب بلند پیدا کرد زد به توپ همین که کشیدش تعادلش رو از دست داد جیغی کشید و افتاد تو آب خداروشکر سوفیا شنا بلد بود و سرش رو آورد بالا بم هی پارس میکرد همون موقع صدای کوک اومد
_سوفیا(داد)
+کوک نفسم داره میگیره
کوک سمت سوفیا که تو استخر بود دویید لباسش رو در آورد رفت تو آب کمر سوفیا رو گرفت کمی برد بالا که آب نره تو دهنش سوفیا یخ کرده بود و میلرزید دستاشو دور گردن کوک حلقه کرد و محکم بهش چسبید کوک به سمت میله ای که خیلی دور تر از اونا بود رفت که ارتفاع اونجا بیشتر بود بلاخره رسید به میله پاهایه سوفیا رو دورش حلقه کرد و باهم رفتن بالا
_سوفیا حالت خوبه چرا میلرزی؟
+س سردمه
کوک یه اسپنک محکمی به سوفیا زد
_اینو زدم تا تو باشی کار اشتباه نکنی الان سرما بخوری من چیکار کنم
کوک سوفیا رو برد تو اتاق خواست لباسشو دربیاره که سوفیا دستشو گرفت
+نه خودم در میارم لباس زیر تنم نیست
_من که همه جاتو دیدم کوچولو پس چیو قایم میکنی
+بیخود نمیخوام خجالت میکشم
دخترک یه دست لباس با شلوار برداشت پشتشو به کوک کرد لباسش رو در آورد تن سفید دخترک داشت کوک رو دیوونه میکرد کوک دستی به صورتش کشید و نفسش رو بیرون داد
+باشه
هردو شروع کردن قهوه خوردن سوفیا هم نشست و با بم بازی کرد و نازش میکرد یه توپ قرمز برداشت پرت کرد تا بم بگیره که افتاد تو استخر بم جلوتر نرفت سوفیا رفت و دید توپ افتاده وسط استخر یه چوب بلند پیدا کرد زد به توپ همین که کشیدش تعادلش رو از دست داد جیغی کشید و افتاد تو آب خداروشکر سوفیا شنا بلد بود و سرش رو آورد بالا بم هی پارس میکرد همون موقع صدای کوک اومد
_سوفیا(داد)
+کوک نفسم داره میگیره
کوک سمت سوفیا که تو استخر بود دویید لباسش رو در آورد رفت تو آب کمر سوفیا رو گرفت کمی برد بالا که آب نره تو دهنش سوفیا یخ کرده بود و میلرزید دستاشو دور گردن کوک حلقه کرد و محکم بهش چسبید کوک به سمت میله ای که خیلی دور تر از اونا بود رفت که ارتفاع اونجا بیشتر بود بلاخره رسید به میله پاهایه سوفیا رو دورش حلقه کرد و باهم رفتن بالا
_سوفیا حالت خوبه چرا میلرزی؟
+س سردمه
کوک یه اسپنک محکمی به سوفیا زد
_اینو زدم تا تو باشی کار اشتباه نکنی الان سرما بخوری من چیکار کنم
کوک سوفیا رو برد تو اتاق خواست لباسشو دربیاره که سوفیا دستشو گرفت
+نه خودم در میارم لباس زیر تنم نیست
_من که همه جاتو دیدم کوچولو پس چیو قایم میکنی
+بیخود نمیخوام خجالت میکشم
دخترک یه دست لباس با شلوار برداشت پشتشو به کوک کرد لباسش رو در آورد تن سفید دخترک داشت کوک رو دیوونه میکرد کوک دستی به صورتش کشید و نفسش رو بیرون داد
۱۹.۹k
۲۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.