پارت۵
#پارت۵
رادمان:انقد ناز میکنی نمیگی میخورمت؟
خودمو ترسیده نشون دادم و گفتم:دلت میاد منو بخوری؟ من کوچولوام
محکم بغلم کرد و زیر گلومو بوسید
رادمان:نه عروسک
بردم گذاشت رو تخت و کتشو در آورد و گفت:حالا من با این لباسا چجوری بخوابم
خندیدمو و گفتم:اون دیگه مشکل خودته مگه من گفتم بمون؟
رادی(رادمان خودمون😉 ):دستت درد نکنه دیگه با زبون بی زبونی میگی برم بیرون دیگه آره؟
شیطون جواب دادم:نمیدونم میخوای بری برو
سر نگون داد و برگشت که بره اما یکدفعه پرید روم که جیغ کشیدم
رادی:عه جیغ نکش فک میکنن.....
چشام گرد شد:بی تربیت
خندید و بلند شد رفت بیرون
منم بلند شدم و رفتم موهامو شونه کردم و بافتم
با شلوار تو خونه و تیشرت اومد
من:عه اینا از کجا
رادی:از برادر خانوممه
از لفظ خانومم قند تو دلم آب شد لبخند زدم و رفتم رو تخت دراز شدم
دستامو باز کردم و با ناز گفتم:بیا بغلم
خندید و گفت:قربونت برم من عروسکم
اومد بغلم و تو بغلش قفلم کرد
با اعتراض گفتم:رادی منکه تو بغلتم تو باید بغلم باشی
رادی:چه فرقی داره فنچولم
زیر گلوشو گاز گرفتم گفتم:فنچول خودتی
رادی:عه خوی وحشیگری داری
و بعد با شیطنت اضافه کرد:تو رابطه هم اینجوری وحشی میشی؟😂 😂
از منحرف بودنش حرصم گرفت
بدون اینکه فکر کنم جواب دادم:بله خیلی جرت میدم حتما
چشاش گرد شد خودمم یه لحظه به حرفم فک کردم و بعد هییییییع کشیدمو دستمو گذاشتم رو دهنم
رادی باند زد زیر خنده و محکم لپمو ماچ کرد
رادی:جر دادن که کار منه شیطونک
با ناله گفتم:رادی اذیت نکن
کشیدم تو بغلش و گفت:چشم بخاب نازم
سرمو رو سینش گذاشتمو چشامو بستم رادی هم موهامو نوازش میکرد
با نوازشش خابم برد تو بغل آرومش
رادمان:انقد ناز میکنی نمیگی میخورمت؟
خودمو ترسیده نشون دادم و گفتم:دلت میاد منو بخوری؟ من کوچولوام
محکم بغلم کرد و زیر گلومو بوسید
رادمان:نه عروسک
بردم گذاشت رو تخت و کتشو در آورد و گفت:حالا من با این لباسا چجوری بخوابم
خندیدمو و گفتم:اون دیگه مشکل خودته مگه من گفتم بمون؟
رادی(رادمان خودمون😉 ):دستت درد نکنه دیگه با زبون بی زبونی میگی برم بیرون دیگه آره؟
شیطون جواب دادم:نمیدونم میخوای بری برو
سر نگون داد و برگشت که بره اما یکدفعه پرید روم که جیغ کشیدم
رادی:عه جیغ نکش فک میکنن.....
چشام گرد شد:بی تربیت
خندید و بلند شد رفت بیرون
منم بلند شدم و رفتم موهامو شونه کردم و بافتم
با شلوار تو خونه و تیشرت اومد
من:عه اینا از کجا
رادی:از برادر خانوممه
از لفظ خانومم قند تو دلم آب شد لبخند زدم و رفتم رو تخت دراز شدم
دستامو باز کردم و با ناز گفتم:بیا بغلم
خندید و گفت:قربونت برم من عروسکم
اومد بغلم و تو بغلش قفلم کرد
با اعتراض گفتم:رادی منکه تو بغلتم تو باید بغلم باشی
رادی:چه فرقی داره فنچولم
زیر گلوشو گاز گرفتم گفتم:فنچول خودتی
رادی:عه خوی وحشیگری داری
و بعد با شیطنت اضافه کرد:تو رابطه هم اینجوری وحشی میشی؟😂 😂
از منحرف بودنش حرصم گرفت
بدون اینکه فکر کنم جواب دادم:بله خیلی جرت میدم حتما
چشاش گرد شد خودمم یه لحظه به حرفم فک کردم و بعد هییییییع کشیدمو دستمو گذاشتم رو دهنم
رادی باند زد زیر خنده و محکم لپمو ماچ کرد
رادی:جر دادن که کار منه شیطونک
با ناله گفتم:رادی اذیت نکن
کشیدم تو بغلش و گفت:چشم بخاب نازم
سرمو رو سینش گذاشتمو چشامو بستم رادی هم موهامو نوازش میکرد
با نوازشش خابم برد تو بغل آرومش
۳۷.۴k
۱۱ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.