¹
¹
«ات»
مثل همیشه از خواب بیدار شدم به سمت دستشویی رفتم درست صورتمو شستم امدم بیرون موهامو شونه کردم لباس فرم مدرسمو پوشیدمو به سمت طبقه پایین رفتم دلم برای مامان بابام تنگ شده بود نزدیک 3ساله رفتن امریکا و به خاطر کار بابام و مامانم اونجا میمونن به سمت اشپز خونه رفتم یکم صبحونه خوردم به ساعت تو دستم نگاه کردم دیرم شده بود سری کیفمو برداشتم به سمت مدرسه حرکت کردم
«کوک»
باز لارم فاکیم بلند شدم اه حال حوصله رفتن به مدرسه نداشتم سری بلند شدم رفتم دستشویی کارایی لازم مو کردم سوار ماشینم شدم
(ات ویو)
امروز اولین روز مدرسم بود یکم خجالت میکشیدم دیگه نزدیک مدرسه بودم که دیدم یه ماشین باکلاس جلوی در مدرسه هس و کلی دختر ریخته اونجا به راه رفتم ادامه دادمو رفتم تو مدرسه به سمت اتاق مدیر رفتمو ازش سوال کردم کلاس من کجاس
«اخر شد بزارمش 💔😂لایک کنیا نکنی خونت گردن منه چقدر زیاد به به»🗿🤚
«ات»
مثل همیشه از خواب بیدار شدم به سمت دستشویی رفتم درست صورتمو شستم امدم بیرون موهامو شونه کردم لباس فرم مدرسمو پوشیدمو به سمت طبقه پایین رفتم دلم برای مامان بابام تنگ شده بود نزدیک 3ساله رفتن امریکا و به خاطر کار بابام و مامانم اونجا میمونن به سمت اشپز خونه رفتم یکم صبحونه خوردم به ساعت تو دستم نگاه کردم دیرم شده بود سری کیفمو برداشتم به سمت مدرسه حرکت کردم
«کوک»
باز لارم فاکیم بلند شدم اه حال حوصله رفتن به مدرسه نداشتم سری بلند شدم رفتم دستشویی کارایی لازم مو کردم سوار ماشینم شدم
(ات ویو)
امروز اولین روز مدرسم بود یکم خجالت میکشیدم دیگه نزدیک مدرسه بودم که دیدم یه ماشین باکلاس جلوی در مدرسه هس و کلی دختر ریخته اونجا به راه رفتم ادامه دادمو رفتم تو مدرسه به سمت اتاق مدیر رفتمو ازش سوال کردم کلاس من کجاس
«اخر شد بزارمش 💔😂لایک کنیا نکنی خونت گردن منه چقدر زیاد به به»🗿🤚
۱۱۷.۵k
۳۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.