تک پارتی تهیونگـــ
دستی ب سوییشرت مشکیش ک پایینش عروسکای بدون سر کرومی بود کشید...موهای کوتاه خاکستریشو پشت گوشش داد...سمت تهیونگی رفت ک با خستگی روی صندلی لم داده بود و چشمهاشو بسته بود...اروم شروع ب ماساژ دادن شونه های تهیونگ، برای رفع خستگی هاش کرد...معلوم بود دوباره بچه های هیچکاره ی مدرسه و ب فاک داده بود*اون بفاک دادنه ن💔*...تهیونگ فکر کرد جونگکوکه ک اومده...باهم تو همین کلاس قرار داشتن تا درمورد اتفاقات اخیر تهیونگ حرف بزنن...تهیونگ جوری ک انگار با ماساژ داده شدن شونه هاش بهشت و تجربه کرده، توی صندلی بیشتر از قبل لم میده و بی صبرانه شروع میکنه ب حرف زدن...
_جونگکوکا...هنوز هیچ راهی پیدا نکردی ک یجوری ب ات بگم حالم ازش بهم میخوره ک نره خودکش.ی کنه؟!...یونا و چجوری دَکِش کردی؟...اییییش، وقتی یادم میاد بوسیدمش میخوام بالا بیارم...دختره ی افسرده ی بدبخت...شبیه جن زده هاست...اگ این شرط بندی مزخرف نبود حتی نگاشم نمیکردم چ برسه مثل بقیه ی بچه ها بخوام اذیتش کنم...
تهیونگ بعد از دقایقی ک دید جوابی از کوک نگرفته خواست سرشو ب عقب برگردونه ک ات همونطوری سر تهیونگو محکم نگه داشت...خنده ی بلندی سر داد...اروم توی گوش ته خم شد و بعد از بوسیدن لاله ی گوشش شروع ب حرف زدن کرد...
+کام آن بیبی بوی...تو بازی خودم میخوای بازیم بدی...؟!...
سو، درسته ک الان جسم خشک شده ی تهیونگ ب عنوان مجسمه تو اتاق اتع، ولی اینم ی جور ابراز علاقس، یونو...؟!
_جونگکوکا...هنوز هیچ راهی پیدا نکردی ک یجوری ب ات بگم حالم ازش بهم میخوره ک نره خودکش.ی کنه؟!...یونا و چجوری دَکِش کردی؟...اییییش، وقتی یادم میاد بوسیدمش میخوام بالا بیارم...دختره ی افسرده ی بدبخت...شبیه جن زده هاست...اگ این شرط بندی مزخرف نبود حتی نگاشم نمیکردم چ برسه مثل بقیه ی بچه ها بخوام اذیتش کنم...
تهیونگ بعد از دقایقی ک دید جوابی از کوک نگرفته خواست سرشو ب عقب برگردونه ک ات همونطوری سر تهیونگو محکم نگه داشت...خنده ی بلندی سر داد...اروم توی گوش ته خم شد و بعد از بوسیدن لاله ی گوشش شروع ب حرف زدن کرد...
+کام آن بیبی بوی...تو بازی خودم میخوای بازیم بدی...؟!...
سو، درسته ک الان جسم خشک شده ی تهیونگ ب عنوان مجسمه تو اتاق اتع، ولی اینم ی جور ابراز علاقس، یونو...؟!
۵۳.۳k
۲۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.