تک پارتی(درخواستی)
#تک_پارتی
#درخواستی
#همه_اعضا
&وقتی تو کمایی و چند بار قلبت ایستاده!&
ویو اعضا"
همه یه گوشه از بیمارستان فقط فقط فقط به یه امید کوچک بند بودن فقط میخواستن تا یه بار دیگه باهاشون بخونی فقط یه بار دیگه بغلشون کنی فقط یه بار دیگه بخندی این حادثه خیلی غیر ممکن بود...
همشون فقط خودشونو سرزنش میکردن که چرا چرا اون روز باهات نبودن چرا نتونستن ازت مراقبت کنی!
هیونجین:هیونگ به نظرت بیدار میشه؟(با بغض)
چان:اره هیونجین میدونی که ا.ت چقد سرسخته!
جونگین:نه هیونگ ا.ت خیلی دل نازکه این برای ا.ت زیادیه برای دختری که حق خندیدنو و زندگیو داره این زیادیه!(گریه!)
لینویی که سعی داشت بغضشو پنهان کنه گفت:جونگین راست میگه ا.ت لیاقتش اون تخت بی مصرف بیمارستان نیست!
چانگبین:تمومش کنید ا.ت بیدار میشه!(کمی بلند)
فلیکس:حق با چانگبین هیونگه همتون بس کنید!
سونگمین:هیچ کدوممون لیاقت فرشته ای مثل اونو نداریم!
ما بهش قول داده بودیم ازش مراقبت کنیم ولی اون چند بار قلبش از کار افتاده...
هان همینطور که داشت آروم اشک میریخت گفت:حق با توعه سونگمین ولی کاش به زندگی برگرده کاش بهمون یه شانس بده!
.
.
.
دکترا با شتاب وارد اتاق ا.ت شدن پسرا زود دم در جمع شدن تا بفهمنن موضوع چیه...
اره بازم ا.ت قلبش وایستاده بود ولی اینبار برای همیشه...!
جونگین:نههههه نونااااا نهههههه خواهش میکنم!
هیونجین:ا.تتتتتت نرووووو یه شانس دیگه به ما بدهههه خواهش میکنم
لینو و فلیکسی که اون پشت همو بغل کرده و گریه میکردن چان بی حال رو صندلی افتاده بود..
اره اونا تنها فرشتشونو اینبار برای همیشه از دست داده بودن...!
The end. . .
#درخواستی
#همه_اعضا
&وقتی تو کمایی و چند بار قلبت ایستاده!&
ویو اعضا"
همه یه گوشه از بیمارستان فقط فقط فقط به یه امید کوچک بند بودن فقط میخواستن تا یه بار دیگه باهاشون بخونی فقط یه بار دیگه بغلشون کنی فقط یه بار دیگه بخندی این حادثه خیلی غیر ممکن بود...
همشون فقط خودشونو سرزنش میکردن که چرا چرا اون روز باهات نبودن چرا نتونستن ازت مراقبت کنی!
هیونجین:هیونگ به نظرت بیدار میشه؟(با بغض)
چان:اره هیونجین میدونی که ا.ت چقد سرسخته!
جونگین:نه هیونگ ا.ت خیلی دل نازکه این برای ا.ت زیادیه برای دختری که حق خندیدنو و زندگیو داره این زیادیه!(گریه!)
لینویی که سعی داشت بغضشو پنهان کنه گفت:جونگین راست میگه ا.ت لیاقتش اون تخت بی مصرف بیمارستان نیست!
چانگبین:تمومش کنید ا.ت بیدار میشه!(کمی بلند)
فلیکس:حق با چانگبین هیونگه همتون بس کنید!
سونگمین:هیچ کدوممون لیاقت فرشته ای مثل اونو نداریم!
ما بهش قول داده بودیم ازش مراقبت کنیم ولی اون چند بار قلبش از کار افتاده...
هان همینطور که داشت آروم اشک میریخت گفت:حق با توعه سونگمین ولی کاش به زندگی برگرده کاش بهمون یه شانس بده!
.
.
.
دکترا با شتاب وارد اتاق ا.ت شدن پسرا زود دم در جمع شدن تا بفهمنن موضوع چیه...
اره بازم ا.ت قلبش وایستاده بود ولی اینبار برای همیشه...!
جونگین:نههههه نونااااا نهههههه خواهش میکنم!
هیونجین:ا.تتتتتت نرووووو یه شانس دیگه به ما بدهههه خواهش میکنم
لینو و فلیکسی که اون پشت همو بغل کرده و گریه میکردن چان بی حال رو صندلی افتاده بود..
اره اونا تنها فرشتشونو اینبار برای همیشه از دست داده بودن...!
The end. . .
۲۳.۵k
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.