دلگیرم از تمام خودم تا تمام تو

دلگیرم از تمام خودم تا تمام تو
ای انکه عشق نیست دمادم به کام تو

باید کمی عقب بکشم این زمانه را
هر چند مدتیست اسیرم به دام تو

میخواستم شبیه تو باشم شبیه عشق
میخواستم شکوه تو باشم دوام تو

این لحظه ها مرا به خودم پس نمیدهند
چندیست گشته ام من سر کشته خام تو

اری زمین و زمان میرسد به هم
روزی پرنده باشم اگر روی بام تو

هر روز مست میشوم از فکر دیدنت
هر شب قرار با من و این پیک و جام و تو


یک بار هم برای من از منطقت بگو
ای انکه ذکر من شده هر لحظه نام تو

دنبال من نگرد که پیدا نمیکنی
زین پس منی که بود تمامش تمام تو
دیدگاه ها (۱)

ازدست های سرد تو این بار!...بگذریماز عشق ... از دو راهی ِ تک...

شبی آزرده از خانه نهادم پا به میخانه...پریشان حال و دیوانه س...

بی تو بیمار و خـرابم کاش بودی،نازگلکشته ی رنج و عذابم کاش بو...

دعا و نماز برای شبهای رجبکه رو به پایان استالتماس دعا

سایه های سبز

فصل دوم"قدم‌زدن در کهکشانِ "بی خیال،آسمون همچنا تاریک بود، ا...

...بیا باهم فرار کنیم.‌‌..🥀پارت اخر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط