جغد کوچولوی من 🦉:
جغد کوچولوی من 🦉:
part: 32
خوابای سبکو🦄
کامای سنگین🍯
شعر شاد 😃
با شاعر غمگین 😔
قلبتو با چی معامله کردیـ🍻
نیستیو هنوز دل میگیره💜
واسه برگشتن خیلی دیره🦋
توی تنهایی عشق میمیره🦇
عکس میزاری با اون لباسای مشکی تیره👻
با اون دوستات که عمرا بمونن یه روز باهات🐻
🎶پایان اهنگ🎶
همخونی میکردیم
ارسلان: رسیدیم
-خب برای شب من راننده هم
پانیذ: مگه ساعت جند میریم
-الان 8تا 8:30رفتیم
پانیذ: اهاااا
رفتیم توی خونه
پانیذ: ممد چمدونمو کوو؟
ممد: توی ماشین نیکا
پانیذ: برو بیارش
ممد: حالا بعدشـ
پانیذ: ک. و. ن گشاد
ممد: منــــــــ
پانیذ: نـــــَ پــــــــــَ عمه مَـــــــ
-بلند شین لباس بپوشین بریم
نیکا: راست میگع
رفتم لباس پوشیدم(عکس هست)
تینت شکلاتی، کرم پودر
روسری مینی اسکارف پوشیدم
-بــــــــریمــ
امیر: ماهم بیایم
-نه خیر شمما پلی استیشن بازی کنینـــ
ارسلان: راست میگن بیاین بازی کنیم وای دیانا اگه بخواین خر بازی در بیارین گوشی هرو خاموش کنین میکشمتون
-باشه
رفتیم بیرون
-من راننده
نیکا جلو نشست پانیذ عقب
-خبع خودتون میدونین دبگه به بهونه بیرون اومدن اومدیم ولی الان میخوایم کارای تولد ارسلانو کنیم
نیکا: ارسلان الان چند سالش میشه؟
-ابجیش نمیدونه یعنی
نیکا: نع
-24 خاک تو سرت خواهرشی ها
پانیذ: ول کنید بریم باغ کرایه کنیم
-نیکا کجا باغ کرایه میکنن
نیکا: من زنگی بزنمـ
پانیذ: زنگ زدی
نیکا: اره
-خب چی گفت
نیکا: اوکیه
part: 32
خوابای سبکو🦄
کامای سنگین🍯
شعر شاد 😃
با شاعر غمگین 😔
قلبتو با چی معامله کردیـ🍻
نیستیو هنوز دل میگیره💜
واسه برگشتن خیلی دیره🦋
توی تنهایی عشق میمیره🦇
عکس میزاری با اون لباسای مشکی تیره👻
با اون دوستات که عمرا بمونن یه روز باهات🐻
🎶پایان اهنگ🎶
همخونی میکردیم
ارسلان: رسیدیم
-خب برای شب من راننده هم
پانیذ: مگه ساعت جند میریم
-الان 8تا 8:30رفتیم
پانیذ: اهاااا
رفتیم توی خونه
پانیذ: ممد چمدونمو کوو؟
ممد: توی ماشین نیکا
پانیذ: برو بیارش
ممد: حالا بعدشـ
پانیذ: ک. و. ن گشاد
ممد: منــــــــ
پانیذ: نـــــَ پــــــــــَ عمه مَـــــــ
-بلند شین لباس بپوشین بریم
نیکا: راست میگع
رفتم لباس پوشیدم(عکس هست)
تینت شکلاتی، کرم پودر
روسری مینی اسکارف پوشیدم
-بــــــــریمــ
امیر: ماهم بیایم
-نه خیر شمما پلی استیشن بازی کنینـــ
ارسلان: راست میگن بیاین بازی کنیم وای دیانا اگه بخواین خر بازی در بیارین گوشی هرو خاموش کنین میکشمتون
-باشه
رفتیم بیرون
-من راننده
نیکا جلو نشست پانیذ عقب
-خبع خودتون میدونین دبگه به بهونه بیرون اومدن اومدیم ولی الان میخوایم کارای تولد ارسلانو کنیم
نیکا: ارسلان الان چند سالش میشه؟
-ابجیش نمیدونه یعنی
نیکا: نع
-24 خاک تو سرت خواهرشی ها
پانیذ: ول کنید بریم باغ کرایه کنیم
-نیکا کجا باغ کرایه میکنن
نیکا: من زنگی بزنمـ
پانیذ: زنگ زدی
نیکا: اره
-خب چی گفت
نیکا: اوکیه
۴.۹k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.