ویو تهیونگ

𝓗𝓪𝓻𝓭-𝓮𝓪𝓻𝓷𝓮𝓭 𝓵𝓸𝓿𝓮
𝓟𝓪𝓻𝓽 𝟐𝟕





ویو تهیونگ:
یه‌هو دیدم جونگ‌کوک دست ا/ت رو گرفت و بدون هیچ حرفی از مهمونی زد بیرون. منم سریع دنبالشون اومدم، اما شلوغی و اون دعوایی که راه افتاده بود کارم رو سخت کرده بود. بالاخره بعد از کلی فشار تونستم خودم رو برسونم بیرون. همین که رسیدم، دیدم جونگ‌کوک با سرعت دیوونه‌وار ماشینو دور زد و از اینجا رفتن.



ویو جونگ‌کوک:
هنوز زیادی از اونجا دور نشده بودیم و تو ماشین سکوت کامل حکمفرما بود. ا/ت هیچ حرفی نمی‌زد، خب طبیعی بود، شک تو دلش افتاده بود. فک می‌کرد تهیونگ مرده، اما تهیونگ هنوز زنده بود، سالم، و همین الان تو مهمونی مافیاها دیده شده بود


—پسری که تو رستوران به عموش کمک می‌کرد و هیچی نداشت، حالا یه مافیا بود.



بهش نگاه کردم، دیدم خشک و بدون هیچ حرکتی فقط به جلو زل زده. ناگهان یه قطره اشک از گونه‌ش سر خورد. سریع پاکش کرد و برگشت سمت من،

با صدایی گرفته و بغض‌آلود که انگار از ته چاه میومد گفت:

—ماشینو نگه دار…


ادامه دارد...
دیدگاه ها (۰)

𝓗𝓪𝓻𝓭-𝓮𝓪𝓻𝓷𝓮𝓭 𝓵𝓸𝓿𝓮𝓟𝓪𝓻𝓽 𝟐𝟖… سکوت کرد و هیچ نگفت.دوباره ا/ت با ص...

𝓗𝓪𝓻𝓭-𝓮𝓪𝓻𝓷𝓮𝓭 𝓵𝓸𝓿𝓮𝓟𝓪𝓻𝓽 𝟐𝟗ویو کوکتو اون تاریکی، چشمم یه حرکتی ر...

تولد جونگ کوکیم مبارک🥳🥳چقدر زود بزرگ شد🥺🤍🫀

𝓗𝓪𝓻𝓭-𝓮𝓪𝓻𝓷𝓮𝓭 𝓵𝓸𝓿𝓮𝓟𝓪𝓻𝓽 𝟐𝟔 یهو… تهیونگ از در وارد شد. همه تقریب...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

𝓗𝓪𝓻𝓭-𝓮𝓪𝓻𝓷𝓮𝓭 𝓵𝓸𝓿𝓮𝓟𝓪𝓻𝓽 𝟑𝟑ویو جیمین:ا/ت با چشم‌هایی که می‌لرزید...

قلب یخیپارت ۱۲از زبان ا/ت:هم کنجکاو شده بودم هم ناراحت، نمید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط