سکوت کرد و هیچ نگفت
𝓗𝓪𝓻𝓭-𝓮𝓪𝓻𝓷𝓮𝓭 𝓵𝓸𝓿𝓮
𝓟𝓪𝓻𝓽 𝟐𝟖
… سکوت کرد و هیچ نگفت.
دوباره ا/ت با صدایی بلندتر گفت:
—ماشینو نگه دار!
بازم سکوت کرد.
ا/ت فریاد زد:
—باتوام، جونگکوک! گفتم ماشینو نگه دار، میخوام با تهیونگ حرف بزنم!
ماشینو نگه داررررر!
—باتواممم! گفتم ماشینو نگه دارررر!
ویو جونگکوک:
اون همینطوری داد میزد که ماشینو نگه دارم، ولی من توجه نکردم و سرعتمو بیشتر کردم. هر لحظه فشار پام روی گاز سنگینتر میشد که یهو ا/ت... با صدایی که دیگه داد نمیزد، ولی زور میزد تا کاریو انجام بده، گفت:
—ماشینو نگه دار… ماشینو نگه دار…
و ناگهان درو باز کرد و خودش رو پرت کرد پایین.
بدون حتی یک لحظه مکث، پامو روی ترمز فشار دادم و ماشین یهو ایستاد. پیاده شدم و نگاه کردم، اما اونجا تاریک تاریک بود. جنگل بود، یه جاده وسطش و شیب تندی داشت. ا/ت افتاده بود تو اون سرازیری. سریع دویدم پایین، دنبال ا/ت میگشتم، اما تو اون تاریکی هیچی پیدا نمیشد… نمیتونستم چیزی ببینم که یهو…
ادامه دارد...
شرط هم اینه که نظراتتونو راجب رمان تو کامنتا بهم بگین ۱۰ نفر باید بگن بعدش پارت بعدو میزارم
𝓟𝓪𝓻𝓽 𝟐𝟖
… سکوت کرد و هیچ نگفت.
دوباره ا/ت با صدایی بلندتر گفت:
—ماشینو نگه دار!
بازم سکوت کرد.
ا/ت فریاد زد:
—باتوام، جونگکوک! گفتم ماشینو نگه دار، میخوام با تهیونگ حرف بزنم!
ماشینو نگه داررررر!
—باتواممم! گفتم ماشینو نگه دارررر!
ویو جونگکوک:
اون همینطوری داد میزد که ماشینو نگه دارم، ولی من توجه نکردم و سرعتمو بیشتر کردم. هر لحظه فشار پام روی گاز سنگینتر میشد که یهو ا/ت... با صدایی که دیگه داد نمیزد، ولی زور میزد تا کاریو انجام بده، گفت:
—ماشینو نگه دار… ماشینو نگه دار…
و ناگهان درو باز کرد و خودش رو پرت کرد پایین.
بدون حتی یک لحظه مکث، پامو روی ترمز فشار دادم و ماشین یهو ایستاد. پیاده شدم و نگاه کردم، اما اونجا تاریک تاریک بود. جنگل بود، یه جاده وسطش و شیب تندی داشت. ا/ت افتاده بود تو اون سرازیری. سریع دویدم پایین، دنبال ا/ت میگشتم، اما تو اون تاریکی هیچی پیدا نمیشد… نمیتونستم چیزی ببینم که یهو…
ادامه دارد...
شرط هم اینه که نظراتتونو راجب رمان تو کامنتا بهم بگین ۱۰ نفر باید بگن بعدش پارت بعدو میزارم
- ۱۰.۵k
- ۱۵ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط