جیمین:چه مبل راحتی
جیمین:چه مبل راحتی
_:تو کدوم خری هستی
جیمین: ای بابا...پدر جونت بهت احترام به بزرگتر رو یاد نداده؟
_:اصلا میدونی پدرم کیه
جیمین:پدرت خیلی مشهوره مگه میشه نشناسم
_:اگه میشناختیم اینطور نمیگفتی
جیمین:پس تو بهم بگو پدر جونت کیه
_:همین الان گمشو و الا پدرم تورو میکشه
جیمین:خنده دار بود....میگی کجاست یا اون صورت نازتو به خون مکشونم
_:چیکارش داری
جیمین:کلودی حساب اینم برس لطفا
کلودی:حتما
اون ۳ تا دختر ازونجا فرار کردن و کلودی خوشحال ازینکه میتونه بازم مشت بزنه رفت طرفش و بهش چندتا مشت زد
جیمین:نظرت چیه ببریمش خونه یکم ازش پذیرایی کنیم؟
کلودی:پیشنهاد خوبیه
کلودی اونو از موهاش گرفت و کشون کشون بردش به طبقه پایین...وسط پیست ایستادن
همه ازونجا کنار گرفته بودن
کلودی اونو مثل یک کیسه پلاستیک بالا اود...همه به صورت خونی پسر نگاه میکردن...که الان پلکاش روی هم قرار گرفته ان
_:تو کدوم خری هستی
جیمین: ای بابا...پدر جونت بهت احترام به بزرگتر رو یاد نداده؟
_:اصلا میدونی پدرم کیه
جیمین:پدرت خیلی مشهوره مگه میشه نشناسم
_:اگه میشناختیم اینطور نمیگفتی
جیمین:پس تو بهم بگو پدر جونت کیه
_:همین الان گمشو و الا پدرم تورو میکشه
جیمین:خنده دار بود....میگی کجاست یا اون صورت نازتو به خون مکشونم
_:چیکارش داری
جیمین:کلودی حساب اینم برس لطفا
کلودی:حتما
اون ۳ تا دختر ازونجا فرار کردن و کلودی خوشحال ازینکه میتونه بازم مشت بزنه رفت طرفش و بهش چندتا مشت زد
جیمین:نظرت چیه ببریمش خونه یکم ازش پذیرایی کنیم؟
کلودی:پیشنهاد خوبیه
کلودی اونو از موهاش گرفت و کشون کشون بردش به طبقه پایین...وسط پیست ایستادن
همه ازونجا کنار گرفته بودن
کلودی اونو مثل یک کیسه پلاستیک بالا اود...همه به صورت خونی پسر نگاه میکردن...که الان پلکاش روی هم قرار گرفته ان
۲.۵k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.