the building infogyg پارت49
#the_building_infogyg #پارت49
چان
دیدم بایه هودی مشکی کلاه بیست بال مشکی و جین مشکی
وجدان:خوب بگو تیپ سرتاپا مشکی
دیگه چرا میپیچونی
من:خوب حالا توام بله سرتاپا مشکی
اومد
سوار ماشین شدیم حرکت کردش
من:شهرما چطوریه بنظرت
آچا:مزخرفه همش مخصوص شما خوناشام ها چیزی داره نه ما آدما
من:دلت پره ها
آچا:معلومه پس چی مگه چه چیزی از
ما اضافه دارین جزء قدرت و زندگی
غیرفانی نامردیه تمامه مام حق زندگی
داریم درسته زندانیم امازندانیم زندگی
میکنه نمیکنه اینه برتری شماها
حرفاش سنگین بود برام راست میگفت
تاحالابیرون نبرده بودمش
من:درسته...
راننده:رسیدیم شاهزاده
من:بسیار خوب غرغرو بیا پایین
آچا:یااا من هرچی باشم غرغرونیستم
من:واقعا بیا بریم
داخل مغازه شدیم خیاط اومد سمتم
خیاط:اوه شاهزاده چان خوش اومدید
من:ممنونم برایی جشن پدربزرگ برایی
این دختر لباس میخوام
نگاهی به آچا انداخت متعجب شدش
خیاط:بیوریکا
آچا:ببخشید منظورتون چیه؟!
خیاط:آه هیچی لطفا بیاین اندازتون
بگیرم
خیاط اندازه رو گرفت
من:مدلش خودت انتخاب میکنی غرغرو یانه
آچا:نه خودشون هرجور فک میکنن
بدوزن خیاط ایشونه
خیاط:یه چیزخاص میدوزم براتون
آچا:خیلی ممنونم یه سوال اینجا مغازه
ای هس که برایی کریسمس ونقاشی
چیزی بفروشن
خیاط:آره پایین تراز این خیابونه
فروشگاه بزرگیه
من:ممنون ما میریم دیگه
سوار ماشین نشدش وراهشو کشید
رفت سمت پایین خیابون کنارش راه
رفتم به سمت گوشی فروشی رسید
من:گوشی نیاز داری
آچا:اینجا به اون دنیا پولاش یکیه
من:اصولا آره بعدم حسابایی بانکی تون
هم یکیه فرقی نداره
آچا چشاش منور کشی شدش رفتش
داخل بدون اینکه به من محل بده اومد
بیرون گوشی جدید دستش بود
آچا:آخیش! داشت جونم بالا میومد
بااون زوار در رفته
من:هان گوشیت مگه چش بود
آچا:بگو چش نبود دوباره افتادبود
زمین از دستم همش میهنگید خیالم
راحت شدش خوب بریم من خرید دارم
ابرویی بالا انداختم
من:توکه گفتی به درد نمیخوره
آچا:هنوزم میگم بعدم منظورم خوراکی هاتونه و تفریحاتون فرق داره خوب بریم
انگار بهتراز قبل شده و وارد لوازم
نقاشی شدش
من:مگه نقاشی میکنی؟!
آچا:نه برایی رکسانا میخرم تولدش تو
کریسمسه
من:هنوز سه هفته دیگه مونده به
کریسمس
آچا:خیلی فضولی جناب خفاش
بوتوچه خوب!
من:حقته به سبک خوناشاما تنبیهت کنم
آچا:شاید من نفرین شده باشم
من:پس شایعه هارو شنیدی
آچا:نصف خوناشاما بهم نزدیک نمیشن
این برام خیلی خوبه
چان
دیدم بایه هودی مشکی کلاه بیست بال مشکی و جین مشکی
وجدان:خوب بگو تیپ سرتاپا مشکی
دیگه چرا میپیچونی
من:خوب حالا توام بله سرتاپا مشکی
اومد
سوار ماشین شدیم حرکت کردش
من:شهرما چطوریه بنظرت
آچا:مزخرفه همش مخصوص شما خوناشام ها چیزی داره نه ما آدما
من:دلت پره ها
آچا:معلومه پس چی مگه چه چیزی از
ما اضافه دارین جزء قدرت و زندگی
غیرفانی نامردیه تمامه مام حق زندگی
داریم درسته زندانیم امازندانیم زندگی
میکنه نمیکنه اینه برتری شماها
حرفاش سنگین بود برام راست میگفت
تاحالابیرون نبرده بودمش
من:درسته...
راننده:رسیدیم شاهزاده
من:بسیار خوب غرغرو بیا پایین
آچا:یااا من هرچی باشم غرغرونیستم
من:واقعا بیا بریم
داخل مغازه شدیم خیاط اومد سمتم
خیاط:اوه شاهزاده چان خوش اومدید
من:ممنونم برایی جشن پدربزرگ برایی
این دختر لباس میخوام
نگاهی به آچا انداخت متعجب شدش
خیاط:بیوریکا
آچا:ببخشید منظورتون چیه؟!
خیاط:آه هیچی لطفا بیاین اندازتون
بگیرم
خیاط اندازه رو گرفت
من:مدلش خودت انتخاب میکنی غرغرو یانه
آچا:نه خودشون هرجور فک میکنن
بدوزن خیاط ایشونه
خیاط:یه چیزخاص میدوزم براتون
آچا:خیلی ممنونم یه سوال اینجا مغازه
ای هس که برایی کریسمس ونقاشی
چیزی بفروشن
خیاط:آره پایین تراز این خیابونه
فروشگاه بزرگیه
من:ممنون ما میریم دیگه
سوار ماشین نشدش وراهشو کشید
رفت سمت پایین خیابون کنارش راه
رفتم به سمت گوشی فروشی رسید
من:گوشی نیاز داری
آچا:اینجا به اون دنیا پولاش یکیه
من:اصولا آره بعدم حسابایی بانکی تون
هم یکیه فرقی نداره
آچا چشاش منور کشی شدش رفتش
داخل بدون اینکه به من محل بده اومد
بیرون گوشی جدید دستش بود
آچا:آخیش! داشت جونم بالا میومد
بااون زوار در رفته
من:هان گوشیت مگه چش بود
آچا:بگو چش نبود دوباره افتادبود
زمین از دستم همش میهنگید خیالم
راحت شدش خوب بریم من خرید دارم
ابرویی بالا انداختم
من:توکه گفتی به درد نمیخوره
آچا:هنوزم میگم بعدم منظورم خوراکی هاتونه و تفریحاتون فرق داره خوب بریم
انگار بهتراز قبل شده و وارد لوازم
نقاشی شدش
من:مگه نقاشی میکنی؟!
آچا:نه برایی رکسانا میخرم تولدش تو
کریسمسه
من:هنوز سه هفته دیگه مونده به
کریسمس
آچا:خیلی فضولی جناب خفاش
بوتوچه خوب!
من:حقته به سبک خوناشاما تنبیهت کنم
آچا:شاید من نفرین شده باشم
من:پس شایعه هارو شنیدی
آچا:نصف خوناشاما بهم نزدیک نمیشن
این برام خیلی خوبه
۳.۹k
۲۹ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.