برگ هایی از کتاب خاطرات اردشیر زاهدی داماد شاه33
برگ هایی از کتاب خاطرات اردشیر زاهدی داماد شاه33
مارک مرس مأموری وظیفهشناس و بسیار با حس مسئولیت بود و نسبت به خانواده پهلوی چنان تعصب نشان میداد که وقتی در پاناما بودیم و فرزندان اعلیحضرت برای دیدار خانواده به آنجا آمده بودند، یک سرباز پانامایی از شاهزاده فرحناز خواهش بیادبانهای کرده بود مارک مرس آن سرباز را حسابی کتک زد و باعث درگیری زیادی شد. زیرا مانوئل نوریهگا رئیس گارد ملی پاناما به اینکار اعتراض کرد و همه سربازان خود را از اطراف اقامتگاه شاه جمعآوری کرد و به شاه گفت که این سرباز حرف بدی نزده، بلکه مؤدبانه از دختر شما دعوت همخوابگی نموده است و این امر در بعضی از کشورها معمول و مرسوم است! البته دستمزد چنین شخصی (مارک مرس) بسیار بالا بود و شاه و شهبانو علاوه بر دستمزد کلان مخارج او را هم میپرداختند.
تعداد همراهان اعلیحضرت در باهاما مجموعاً 20 نفر بود و هزینه اقامت این افراد در باهاما به شبی 10 هزار دلار میرسید. خانم فریده دیبا با این افراد بسیارمخالف بود و مرتباً به اعلیحضرت شکایت میکرد که چرا ما باید این افراد را نزد خود نگه داریم و مخارج آنها را بدهیم؟!
در این موقع ماجرایی پیش آمد که موجب گردید مخارج حفاظت از جان شاه افزایش پیدا کرد.
هر اتفاقی که روی میداد مسئولان باهاما – که عدهای مافیایی بودند – آن را بهانه قرار داده و از شاه تقاضای پول میکردند.
در اطراف شاه علاوه بر «مارک مرس» چند بادی گارد دیگر آمریکایی هم بودند که توسط آرمائو استخدام شده بودند.
اما بعد از آنکه یاسر عرفات رهبر چریکهای فلسطینی برای تبریک پیروزی انقلاب اسلامی و دریافت کمکهای مالی به تهران رفت و با (آیتالله) خمینی ملاقات کرد روزنامههای ایران نوشتند که یاسر عرفات در مذاکرات تهران قول داده است تا عدهای را برای ترور شاه و خانوادهاش به باهاما بفرستد!
انتشار این خبر موجب نگرانی شاه شد و از نخستوزیر باهاما تقاضای کمک کرد.
سر «پیندلینگ» فوراً 30 نفر از مأموران زبده پلیس محلی باهاما را مسئول مراقبت از اطراف اقامتگاه شاه و همراهان ایشان کرد، ولی به آرمائو گفته بودند که نمیتوان این عده را با یک شام و غذای معمولی راضی نگه داشت، و باید حقوق آنها را پرداخت!
شاه یک روز با عصبانیت به سرهنگ نویسی و سرهنگ جهانبینی توپید و به درستی به آنها گفت: «شما مسئول حفظ جان من هستید، در حالی که در اینجا باید برای حفظ جان شماها هم پول بپردازم!» و بعد خواستار رفتن آنها از باهاما شد.»
#پهلوی#خاطرات#فردوست#شاه#خاندان_پهلوی#محمد_رضا_پهلوی#ارتشبد_فردوست#سلطنت_پهلوی#زاهدی#رضا_شاه#ایران_باستان#انقلاب#انقلاب اسلامی#آریا_مهر#بزک_پهلوی#
مارک مرس مأموری وظیفهشناس و بسیار با حس مسئولیت بود و نسبت به خانواده پهلوی چنان تعصب نشان میداد که وقتی در پاناما بودیم و فرزندان اعلیحضرت برای دیدار خانواده به آنجا آمده بودند، یک سرباز پانامایی از شاهزاده فرحناز خواهش بیادبانهای کرده بود مارک مرس آن سرباز را حسابی کتک زد و باعث درگیری زیادی شد. زیرا مانوئل نوریهگا رئیس گارد ملی پاناما به اینکار اعتراض کرد و همه سربازان خود را از اطراف اقامتگاه شاه جمعآوری کرد و به شاه گفت که این سرباز حرف بدی نزده، بلکه مؤدبانه از دختر شما دعوت همخوابگی نموده است و این امر در بعضی از کشورها معمول و مرسوم است! البته دستمزد چنین شخصی (مارک مرس) بسیار بالا بود و شاه و شهبانو علاوه بر دستمزد کلان مخارج او را هم میپرداختند.
تعداد همراهان اعلیحضرت در باهاما مجموعاً 20 نفر بود و هزینه اقامت این افراد در باهاما به شبی 10 هزار دلار میرسید. خانم فریده دیبا با این افراد بسیارمخالف بود و مرتباً به اعلیحضرت شکایت میکرد که چرا ما باید این افراد را نزد خود نگه داریم و مخارج آنها را بدهیم؟!
در این موقع ماجرایی پیش آمد که موجب گردید مخارج حفاظت از جان شاه افزایش پیدا کرد.
هر اتفاقی که روی میداد مسئولان باهاما – که عدهای مافیایی بودند – آن را بهانه قرار داده و از شاه تقاضای پول میکردند.
در اطراف شاه علاوه بر «مارک مرس» چند بادی گارد دیگر آمریکایی هم بودند که توسط آرمائو استخدام شده بودند.
اما بعد از آنکه یاسر عرفات رهبر چریکهای فلسطینی برای تبریک پیروزی انقلاب اسلامی و دریافت کمکهای مالی به تهران رفت و با (آیتالله) خمینی ملاقات کرد روزنامههای ایران نوشتند که یاسر عرفات در مذاکرات تهران قول داده است تا عدهای را برای ترور شاه و خانوادهاش به باهاما بفرستد!
انتشار این خبر موجب نگرانی شاه شد و از نخستوزیر باهاما تقاضای کمک کرد.
سر «پیندلینگ» فوراً 30 نفر از مأموران زبده پلیس محلی باهاما را مسئول مراقبت از اطراف اقامتگاه شاه و همراهان ایشان کرد، ولی به آرمائو گفته بودند که نمیتوان این عده را با یک شام و غذای معمولی راضی نگه داشت، و باید حقوق آنها را پرداخت!
شاه یک روز با عصبانیت به سرهنگ نویسی و سرهنگ جهانبینی توپید و به درستی به آنها گفت: «شما مسئول حفظ جان من هستید، در حالی که در اینجا باید برای حفظ جان شماها هم پول بپردازم!» و بعد خواستار رفتن آنها از باهاما شد.»
#پهلوی#خاطرات#فردوست#شاه#خاندان_پهلوی#محمد_رضا_پهلوی#ارتشبد_فردوست#سلطنت_پهلوی#زاهدی#رضا_شاه#ایران_باستان#انقلاب#انقلاب اسلامی#آریا_مهر#بزک_پهلوی#
۱.۲k
۲۴ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.