ترس شیرین pt
ترس شیرین pt23
مرد دست هانا رو گرفت به داخل خونه کشوندش و با چشماش وارسیش کرد.
+چیکار میکنی؟
با سالم بودن دختر جلوش نفس حبس شده است رو آروم آزاد کرد و به هانا نگاه کرد که با نگاه خیره اش رو زخم دستش مواجه شد.نگاهش رو دنبال کرد و به دست زخمیش رفت
+ زخمی شدی.
خونش رو زمین چکه میکرد،اگه دختر رو نمیشناخت میگفت الان نگرانش شده اما همچین چیزی نیست.
-چیز مهی نیست.
الان که مطمئن شد که حال دخترش خوبه میتونست بره اما با کشیده شدن لباسش متوقف شد
+ باید پانسمان بشه وگرنه عفونت میکنه
-میخوای بگی برات مهمه؟
هانا به مرد جلوش نگاه کرد،کاش خودشم دلیل کارش رو می میدونست.
+هرچقدرم ازت متنفر باشم نمیتونم بزارم زخمی از خونم بری،الانم برو بشین تا برگردم.
و بعد از پیش مرد رفت تا وسایل پانسمان رو بیاره و تو این مدت تهیونگ روی مبل نشسته بود.
چشمامشو بست و سرش رو به پشتی مبل تکیه داد که طولی نکشید و حضور هانا رو کنارش حس کرد.سرش رو سمت دختر چرخوند اما بلند نکرد و بهش خیره شد.
+دستتو بده .
بدون حرفی بهش گوش داد.هانا جریان برقی که از اول دیدارش با اون مرد رو حس میکرد دوباره حس کرد.اروم آستین لباسش رو بالا داد و با زخم عمیقی مواجه شد.
-نیازی نیست بترسی.
+ نمیترسم
الکل رو روی پنبه ریخت .
+ قرارع بسوزه پس تحمل کن.
پنبه رو زخمش گذاشت و برعکس انتظارش مرد هیچ عکسالعملی نشون نداد،خبر نداشت که مرد تو خیرگیش غرق شده بود.
-کارتو خوب بلدی.
+کم زخمی به خونه برنگشتم که بلد نباشم.
کارش تموم شد و با نگاه خیره مرد مواجه شد
+اونجوری نگام نکن.
-چجوری؟
+ عین دیوونه ها
چون یادم رفته بود عیدو بهتون تبریک بگم گفتم تلافی کنم برای همین دوتا پارت گذاشتم 🙂😗
عیدتون مبارک،ممنون که توی این یه سال ازم حمایت کردید،امیدوارم تونسته باشم خوشحالتون کنم و یه ذره هم که شده این فیک ها سرگرمتون کرده باشه.
امسال برای آرمی ها سال خوبیه ،پس ازش لذت ببرید و نزارید چیزی ناراحتتون کنه😘😌✨🫂
مرد دست هانا رو گرفت به داخل خونه کشوندش و با چشماش وارسیش کرد.
+چیکار میکنی؟
با سالم بودن دختر جلوش نفس حبس شده است رو آروم آزاد کرد و به هانا نگاه کرد که با نگاه خیره اش رو زخم دستش مواجه شد.نگاهش رو دنبال کرد و به دست زخمیش رفت
+ زخمی شدی.
خونش رو زمین چکه میکرد،اگه دختر رو نمیشناخت میگفت الان نگرانش شده اما همچین چیزی نیست.
-چیز مهی نیست.
الان که مطمئن شد که حال دخترش خوبه میتونست بره اما با کشیده شدن لباسش متوقف شد
+ باید پانسمان بشه وگرنه عفونت میکنه
-میخوای بگی برات مهمه؟
هانا به مرد جلوش نگاه کرد،کاش خودشم دلیل کارش رو می میدونست.
+هرچقدرم ازت متنفر باشم نمیتونم بزارم زخمی از خونم بری،الانم برو بشین تا برگردم.
و بعد از پیش مرد رفت تا وسایل پانسمان رو بیاره و تو این مدت تهیونگ روی مبل نشسته بود.
چشمامشو بست و سرش رو به پشتی مبل تکیه داد که طولی نکشید و حضور هانا رو کنارش حس کرد.سرش رو سمت دختر چرخوند اما بلند نکرد و بهش خیره شد.
+دستتو بده .
بدون حرفی بهش گوش داد.هانا جریان برقی که از اول دیدارش با اون مرد رو حس میکرد دوباره حس کرد.اروم آستین لباسش رو بالا داد و با زخم عمیقی مواجه شد.
-نیازی نیست بترسی.
+ نمیترسم
الکل رو روی پنبه ریخت .
+ قرارع بسوزه پس تحمل کن.
پنبه رو زخمش گذاشت و برعکس انتظارش مرد هیچ عکسالعملی نشون نداد،خبر نداشت که مرد تو خیرگیش غرق شده بود.
-کارتو خوب بلدی.
+کم زخمی به خونه برنگشتم که بلد نباشم.
کارش تموم شد و با نگاه خیره مرد مواجه شد
+اونجوری نگام نکن.
-چجوری؟
+ عین دیوونه ها
چون یادم رفته بود عیدو بهتون تبریک بگم گفتم تلافی کنم برای همین دوتا پارت گذاشتم 🙂😗
عیدتون مبارک،ممنون که توی این یه سال ازم حمایت کردید،امیدوارم تونسته باشم خوشحالتون کنم و یه ذره هم که شده این فیک ها سرگرمتون کرده باشه.
امسال برای آرمی ها سال خوبیه ،پس ازش لذت ببرید و نزارید چیزی ناراحتتون کنه😘😌✨🫂
- ۵.۱k
- ۰۴ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط