ترس شیرینpt

ترس شیرینpt25
آروم آروم چشماشو باز کرد و به دور و برش نگاه کرد ،وقتی با نبودن مرد مواجه شد نفس راحتی کشید چون اگه کنار اون از خواب بیدار می‌شد نمیتونست تصور کنه چطوری قرار بود پیش بره .
بعد از کار های که تو خونه انجامشون داد حاضر شد و به بار جدید برای اجرا رفت .
.
اینبار هم مثل همیشه خوب کارش رو انجام داد و پولش رو گرفت ،امروز جیمین باهاش نیومده بود پس به سمت خونه جیمین حرکت کرد .
~چه عجب پات به اینجا باز شد.
+خیلی خستم.
هانا خودرو روی مبل پرت کرد.
~چیشده مگه.
هانا قضیه دیشب رو تعریف کرد .
~دکتر نشدی که اونم شدی ،آفرین
+ببند بابا،نمیتونستم بزارم بره
~نمیتونستی؟تو مگه نمیگی ازش بدت میاد ،چرا باید به کسی که ازش بدت میاد کمک کنی،منطق این کجاشه دقیقا؟
هانا بلند شد و گیتارش رو برداشت
+کاش خودمم میدونستم
~کجا؟
+خستم میرم خونه
~مواظب باش
+خدافظ
از خونه بیرون اومد و بعد چند دقیقه بارون نم نم شروع به باریدن کرد .هانا سرعتش رو بیشتر کرد و سریع خودش رو رسوند به خونه.
کلید رو انداخت وارد خونه شد.
-بلاخره اومدی
هانا متوجه صدای بم مرد شد
+خونه خودمه برای چی نباید برگردم؟
خونه تاریک بود ولی با رعد و برقی که زده شد هانا بری لحظه ای هم که شده تونست چهره تهیونگ رو ببینه
-سرد شدی کبوتر ،زخم میزنی
+مثل خودت
گیتارش رو به دیوار تکیه داد
-یادم نمیاد بهت آسیب زده باشم.
اینبار هردوشون آروم بودن مثل آرامش قبل از طوفان و هردوشون از این ماجرا باخبر بودن.
+بعضی زخما رو نمیشه دید،حضور یه نفر کافیه تا زخم های عمیقی برات درست کنه.
تا جایی که میدونست تهیونگ حتی تیغ های رز هارو می‌گرفت که تو دستش نره و برای دخترش درد ایجاد نشه اما الان عامل دردش بود؟ بهش نزدیک شد.
-بگو ببینم کبوتر ،مردت کجای تنت رو زخمی کرده ها ؟
+مردم؟تمومش کن ،از کی تاحالا با نفرت رو با عشق اشتباه گرفتی ؟نخندون منو.
تهیونگ چشمامش در حد مرگ قرمز شده بود .هانا قیافش برای لحظه ای جدی شد و شروع به حرف زدن کرد.
+بهت گفتم از زندگیم برو بیرون هزار بار بهت گفتم و التماس کردم که تنهام بذاری دیدی چقدر زخم دارم و روی تمامشون هربار نمک ریختی بهت گفتم برام نحسی گفتم یا ن...
دیدگاه ها (۱۱)

ترس شیرین pt26با مشت تهیونگ که کنار سرش برخورد کرد نفسش قطع ...

ترس شیرین pt27لبخندی جنون آمیز زد که با غم چشمهاش در تضاد بو...

ترس شیرینpt24-شاید دیوونه ام.....دیوونه تو!+اونکه هستی اما ن...

ترس شیرین pt23مرد دست هانا رو گرفت به داخل خونه کشوندش و با ...

رمان فرشته کوچولوی من ( ببخشید دیر میزارم )

شوهر دو روزه. پارت۸۲

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۱۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط