ترس شیرینpt

ترس شیرینpt24
-شاید دیوونه ام.....دیوونه تو!
+اونکه هستی اما نه برای من.....یه قاتل دیوونه بگیم بهتره
تیهونگ کم نیاورد
-یه قاتل روانی که داره از اثر هنریش محافظت میکنه،اثری که فقط خودش میتونه بهش دست بزنه.
صداش از دردی که داشت و تاری دیدش خمارتر و بم تر شده بود. به رون دختر چنگ زد و آروم سرش رو از رو پشتی بلند کرد.
+دستت رو بکش و جوری رفتار نکن انگار عاشقمی یارو.
با نگاه خمارش که آروم آروم داشتن بسته میدشن آخرین جمله اش رو گفت.
-انقدری عاشق هستم که بتونم باهات هرکاری کنم.
و در آخر سرش روی پاهای دختر فرود اومدن .
هانا تعحب کرده بود ،تاجایی که خبر داشت اون مرد جلو کسی کم نمی‌آورد ،البته این فکر قبل از به یاد آوردن حرف تهیونگ بود که گفته بود««تو یاد میگیری این شیطان رو دوست داشته باشی هانا،چون تو تنها کسی هستی که جلوش زانو میزنه»»بودو یه جورایی خیلی کم براش به حقیقت پیوست ولی خیلی کم.
نمیتونست رو مبل ولش کنه ،مبل توی خونش اون حجم از عضله رو نمیتونست تحمل کنه.پس هر جوری شده مرد رو به اتاقش برد و از بهوش بودن کم مرد استفاده کرد.
مرد رو تخت ول کرد و با ناله کردن تهیونگ یاد زخمش افتاد و سریع رفت سمتش
+ببخش...
جدی؟الان داشت از کسی که متنفر بود عذرخواهی میکرد؟
میخواست بره که دستش توسط تهیونگ کشیده شد.
زمزمه های که از مرد تولید میشد نشون دهنده غر زدناشه
-سرم....
+سرت؟چیشده؟
خب طبیعی بود که یه موقع ها بره رو حالت خنگی.
-نرو...
آروم اما با قدرت دست هانا رو روی تخت کشید و با نشستن دختر سرش رو پاهاش گذاشته بود.
هانا دستاش رو هوا موند ولی با گذشتن چند دقیقه دستاش ارون روی سر مرد قرار گرفت البته طولی نکشید که خودشم کم کم به خواب رفته بود.


دوستان ببخشید دیر شد بخاطر مشکلاتی زیاد نمیتونم زود به زود پارت بزارم
دیدگاه ها (۶)

ترس شیرینpt25آروم آروم چشماشو باز کرد و به دور و برش نگاه کر...

ترس شیرین pt26با مشت تهیونگ که کنار سرش برخورد کرد نفسش قطع ...

ترس شیرین pt23مرد دست هانا رو گرفت به داخل خونه کشوندش و با ...

ترس شیرینpt22 شوگا درست می‌گفت ،از هانا نقطه ضعف درست کرده ب...

حس های ممنوعه ۶

حس های ممنوعه🍷🥂۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط