fake kook
fake kook
part*⁸³
کوک: عشقم
ا.ت: کوک تویی
کوک: اره نمیخوای بیدار شی
ا.ت: بورا اومده؟
کوک: اره تهیونگم الان رفت صبحونه بخره بلند شو
ا.ت: باشه
ا.ت: سلام بورا
بورا: سلام عزیزم
ا.ت: خوبی
بورا: ممنون
ا.ت: یونا خوابه؟
کوک: نمیبینی مگه
ا.ت: 😕😕
تهیونگ: من اومدم
بورا: کجا بودی که الان اومدی
تهیونگ: سفاراشات اقا رو خریدم
ا.ت: منظورت کیه
کوک: منو میگه گفتم برم صبحونه بخرم
تهیونگ: دخترم بیدار نشد
بورا: نه هنوز خوابه
تهیونگ: بیاید بیرون دخترمو بیدار نکنید
داشتیم صبحونه میخوردیم
بورا: داداش
کوک: جانم
بورا: یونا پیش شما باشه منو تهیونگ میخوایم بریم بیرون
کوک: ولی..
ا.ت: کوک چیزی نگو مشکلی نیست بورا جان ما هستیم شما با خیال راحت برید بیرون
بورا: مرسی
یک ساعت بعد
ا.ت: کوک بیا یه عکس با یونا بگیریم
کوک: ما دوتایی یه عکس جدا نداریم چه برسه اینکه بخوایم با یونا بگیریم
ا.ت:هرچقدر بخوای الان باهم عکس میگیریم تو فقط بیا
کوک: باهات قهرم
ا.ت: چرا
کوک: تهیونگ دیشب بهت چی گفت
ا.ت: کوک ول کن دیگه
کوک: چی بهش گفتی که اون هیچیش نبود
ا.ت: چیزی نگفتم
یونا: 😭😭
ا.ت: کوک حداقل بیا دختر خواهرتو ساکت کن
کوک: من؟
ا.ت: اره
کوک: چرا من مگه خودت نگفتی که پیشش میمونیم
ا.ت: باشه هیشش
کوک: بچه خیلی بهت میاد
ا.ت: چرا اینو میگی
کوک: 😈
ا.ت: بازم بگم من ۱۸سالمه
کوک: لازم نکرده خودم میدونم
ا.ت: باز قهری
کوک: بیا دوتایی بریم بیرون
ا.ت: یونا چی
کوک: الان تهیونگ و بورا میان توهم بیا
ا.ت: باشه
کوک: بیا میخوام بغلت کنم
ا.ت: یونا خوابش برد
کوک: میدونی زیاد بوست نکردم
ا.ت: اهمم میدونم
کوک: پس بزار بوست کنم
ا.ت: 🙂
از دید بورا
تهیونگ: عزیزم بهت خوش گذشت
بورا: خیلی خوش گذشت
رفتیم داخل
تهیونگ: صداشون نمیاد
بورا: رفتن بیرون
رفتیم تو اتاق تا جونگکوک و ا.ت دارن همو میبوسن
بورا: پس اینجایین
ا.ت: شما کی اومدین
تهیونگ: همین الان
کوک: خوش اومدین
تهیونگ:یونا کجاست
بورا: عشق بازی بزارید برای بعد دخترم کجاست
ا.ت: خوابه
تهیونگ: کی خوابش برد
کوک: همین ده دقیقه پیش
#کوک
#فیک
#سناریو
part*⁸³
کوک: عشقم
ا.ت: کوک تویی
کوک: اره نمیخوای بیدار شی
ا.ت: بورا اومده؟
کوک: اره تهیونگم الان رفت صبحونه بخره بلند شو
ا.ت: باشه
ا.ت: سلام بورا
بورا: سلام عزیزم
ا.ت: خوبی
بورا: ممنون
ا.ت: یونا خوابه؟
کوک: نمیبینی مگه
ا.ت: 😕😕
تهیونگ: من اومدم
بورا: کجا بودی که الان اومدی
تهیونگ: سفاراشات اقا رو خریدم
ا.ت: منظورت کیه
کوک: منو میگه گفتم برم صبحونه بخرم
تهیونگ: دخترم بیدار نشد
بورا: نه هنوز خوابه
تهیونگ: بیاید بیرون دخترمو بیدار نکنید
داشتیم صبحونه میخوردیم
بورا: داداش
کوک: جانم
بورا: یونا پیش شما باشه منو تهیونگ میخوایم بریم بیرون
کوک: ولی..
ا.ت: کوک چیزی نگو مشکلی نیست بورا جان ما هستیم شما با خیال راحت برید بیرون
بورا: مرسی
یک ساعت بعد
ا.ت: کوک بیا یه عکس با یونا بگیریم
کوک: ما دوتایی یه عکس جدا نداریم چه برسه اینکه بخوایم با یونا بگیریم
ا.ت:هرچقدر بخوای الان باهم عکس میگیریم تو فقط بیا
کوک: باهات قهرم
ا.ت: چرا
کوک: تهیونگ دیشب بهت چی گفت
ا.ت: کوک ول کن دیگه
کوک: چی بهش گفتی که اون هیچیش نبود
ا.ت: چیزی نگفتم
یونا: 😭😭
ا.ت: کوک حداقل بیا دختر خواهرتو ساکت کن
کوک: من؟
ا.ت: اره
کوک: چرا من مگه خودت نگفتی که پیشش میمونیم
ا.ت: باشه هیشش
کوک: بچه خیلی بهت میاد
ا.ت: چرا اینو میگی
کوک: 😈
ا.ت: بازم بگم من ۱۸سالمه
کوک: لازم نکرده خودم میدونم
ا.ت: باز قهری
کوک: بیا دوتایی بریم بیرون
ا.ت: یونا چی
کوک: الان تهیونگ و بورا میان توهم بیا
ا.ت: باشه
کوک: بیا میخوام بغلت کنم
ا.ت: یونا خوابش برد
کوک: میدونی زیاد بوست نکردم
ا.ت: اهمم میدونم
کوک: پس بزار بوست کنم
ا.ت: 🙂
از دید بورا
تهیونگ: عزیزم بهت خوش گذشت
بورا: خیلی خوش گذشت
رفتیم داخل
تهیونگ: صداشون نمیاد
بورا: رفتن بیرون
رفتیم تو اتاق تا جونگکوک و ا.ت دارن همو میبوسن
بورا: پس اینجایین
ا.ت: شما کی اومدین
تهیونگ: همین الان
کوک: خوش اومدین
تهیونگ:یونا کجاست
بورا: عشق بازی بزارید برای بعد دخترم کجاست
ا.ت: خوابه
تهیونگ: کی خوابش برد
کوک: همین ده دقیقه پیش
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۷.۲k
۲۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.