fake kook
fake kook
part*⁸⁴
یک هفته بعد
خودم تنها تو خونه بودم زنگ ایفون شنیدم بورا بود
ا.ت: بیا داخل عزیزم
بورا: خودت تنهایی
ا.ت: اره
بورا اومد داخل
ا.ت: خوش اومدی
بورا: هیچکس نیست
ا.ت: نه عزیزم کسی نیست
ازش معلوم بود خیلی عصبانی بود
ا.ت: چیزی شده بیا بشین تا برات یه چیزی بیازم بخوری
بورا: لازم نکرده
ا.ت: چیزی شده
بورا: کی میخوای دست از سر زندگی من برداری ها کی
ا.ت: منظورت چیه
بورا: خیلی با تهیونگ میرفتی بیرون چیزی نمیگفتم حتی اینکه بعضی شبا نمیومد خونه بازم چیزی نمیگفتم ولی دیگه نمیتونم تحمل کنم
ا.ت: چیو
بورا: اینکه ببینم تهیونگ از تو خوشش میاد
ا.ت: 😔
بورا: پس میدونستی
ا.ت: من خبر نداشتم که تهیونگ این حسو نسبت به من داره خودمم تازه فهمیدم
بورا: از زندگی ما چی میخوای ها پس چرا با برادرمی چرا بگو دیگه
ا.ت: خب دوسش دارم
بورا: پس چرا با تهیونگ هم هستی
ا.ت: اون فقط پسر عمومه
بورا: منم باور کردم اخه چطور میتونید اینقدر باهم خوشگذرونی کنید اگه نقشه ای برای برادرم کشیده باشی زندگیت بهم میریزم
ا.ت: نقشه ای ندارم من واقعا کوک دوس دارم بورا باید برات توضیح بدم
بورا: نه نمیخوام هیچ توضیحی بدی اول فک میکردم اشتباه میکنم تا اینکه مطمئن شدم نمیخواستم بزارم نزدیک تهیونگ بشی ولی چیکار کنم من هرکاری برای تهیونگ کنم اون تورو دوس داره پس برای خودت
ا.ت: صبر کن بورا یه لحظه
بورا: من هیچ حرفی با تو ندارم
اینو گفت سریع رفت
#کوک
#فیک
#سناریو
part*⁸⁴
یک هفته بعد
خودم تنها تو خونه بودم زنگ ایفون شنیدم بورا بود
ا.ت: بیا داخل عزیزم
بورا: خودت تنهایی
ا.ت: اره
بورا اومد داخل
ا.ت: خوش اومدی
بورا: هیچکس نیست
ا.ت: نه عزیزم کسی نیست
ازش معلوم بود خیلی عصبانی بود
ا.ت: چیزی شده بیا بشین تا برات یه چیزی بیازم بخوری
بورا: لازم نکرده
ا.ت: چیزی شده
بورا: کی میخوای دست از سر زندگی من برداری ها کی
ا.ت: منظورت چیه
بورا: خیلی با تهیونگ میرفتی بیرون چیزی نمیگفتم حتی اینکه بعضی شبا نمیومد خونه بازم چیزی نمیگفتم ولی دیگه نمیتونم تحمل کنم
ا.ت: چیو
بورا: اینکه ببینم تهیونگ از تو خوشش میاد
ا.ت: 😔
بورا: پس میدونستی
ا.ت: من خبر نداشتم که تهیونگ این حسو نسبت به من داره خودمم تازه فهمیدم
بورا: از زندگی ما چی میخوای ها پس چرا با برادرمی چرا بگو دیگه
ا.ت: خب دوسش دارم
بورا: پس چرا با تهیونگ هم هستی
ا.ت: اون فقط پسر عمومه
بورا: منم باور کردم اخه چطور میتونید اینقدر باهم خوشگذرونی کنید اگه نقشه ای برای برادرم کشیده باشی زندگیت بهم میریزم
ا.ت: نقشه ای ندارم من واقعا کوک دوس دارم بورا باید برات توضیح بدم
بورا: نه نمیخوام هیچ توضیحی بدی اول فک میکردم اشتباه میکنم تا اینکه مطمئن شدم نمیخواستم بزارم نزدیک تهیونگ بشی ولی چیکار کنم من هرکاری برای تهیونگ کنم اون تورو دوس داره پس برای خودت
ا.ت: صبر کن بورا یه لحظه
بورا: من هیچ حرفی با تو ندارم
اینو گفت سریع رفت
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۴.۰k
۲۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.