پارت ۵۰ آخرین تکه قلبم
#پارت_۵۰ #آخرین_تکه_قلبم
درخواست تماسشو قبول کردم:
_الو
با صدای خواب آلودش گفت:
_الو نیما ؟؟
با شنیدن صداش احساس کردم قلبم آروم و راحت به زدن ادامه داد!
_جون نیما
_کاری داری؟
_آره
_من شارژ ندارم
_قطع کن میزنگم
_باشه
شماره اش رو گرفتم:
صداش پیچید توی گوشم..
_نیما
_جون نیما
_خوبی؟؟
_آره
نفس راحتی کشید و گفت:
_خواب بودم یهو زنگ زدی ترسیدم
_براچی ترسیدی؟
_نصفه شبی با صدای گوشی از خواب پریدم..حالت خوبه نکنه چیزیت شده؟
_نه نیاز خوبم..دلم صداتو میخواست.
چند لحظه صداش نیومد بعد آروم گفت:
_منم ..
_تو چی؟
_منم دلم..
_تو دلت چی نیاز؟؟نیاز مگه با تو نیستم؟؟
حس کردم صدای هق هق میاد ..
_نیاز؟؟؟
_جونِ ...نیاز
_داری گریه میکنی؟؟
_نه
_الکی نگو داری گریه میکنی ..
_نه
_جون نیما گریه نکن ، خب؟؟تو نباید گریه کنی!
با همون لحنش گفت:
_پس چرا تنهام گذاشتی لعنتی؟؟
قلبم آتیش گرفت..
_زندگی نیما .. عصیی بودم نتونستم طاقت بیارم وقتی گفتی پسرعموت رو دوس داری..
_اعتماد نداشتی بهم..وگرنه میدونستی که اون داداشمه درسته داداش واقعیم نیس ولی
_هیس .. میدونم عزیزم الان ناراحت نباش زود تند سریع اون اشکاتو پاک کن زود باش درسته نمیبینمت ولی میدونم الان خیسه از اشکه اون صورت نازت..
_بد کردی نیما..
_ای کاش میمردم و موقع های عصبانیت انقدر بد نمیشدم!
_نگو اینو ..
_میشه برگردیم دوباره نیاز؟؟
مکث کرد..صداش زدم ..جواب داد:
_بله ؟
_جواب سوالم رو نمیدی ؟
_نمیشه نیما.. تو یبار منو ترک کردی بازم میتونی این کارو کنی چون این بار برات آسون تره!
حس کردم دنیا جای قشنگی نیست .. گل بودیم اما پر پرمون کردن ، پل بودیم اما خرابمون کردن..
💞 🚘
درخواست تماسشو قبول کردم:
_الو
با صدای خواب آلودش گفت:
_الو نیما ؟؟
با شنیدن صداش احساس کردم قلبم آروم و راحت به زدن ادامه داد!
_جون نیما
_کاری داری؟
_آره
_من شارژ ندارم
_قطع کن میزنگم
_باشه
شماره اش رو گرفتم:
صداش پیچید توی گوشم..
_نیما
_جون نیما
_خوبی؟؟
_آره
نفس راحتی کشید و گفت:
_خواب بودم یهو زنگ زدی ترسیدم
_براچی ترسیدی؟
_نصفه شبی با صدای گوشی از خواب پریدم..حالت خوبه نکنه چیزیت شده؟
_نه نیاز خوبم..دلم صداتو میخواست.
چند لحظه صداش نیومد بعد آروم گفت:
_منم ..
_تو چی؟
_منم دلم..
_تو دلت چی نیاز؟؟نیاز مگه با تو نیستم؟؟
حس کردم صدای هق هق میاد ..
_نیاز؟؟؟
_جونِ ...نیاز
_داری گریه میکنی؟؟
_نه
_الکی نگو داری گریه میکنی ..
_نه
_جون نیما گریه نکن ، خب؟؟تو نباید گریه کنی!
با همون لحنش گفت:
_پس چرا تنهام گذاشتی لعنتی؟؟
قلبم آتیش گرفت..
_زندگی نیما .. عصیی بودم نتونستم طاقت بیارم وقتی گفتی پسرعموت رو دوس داری..
_اعتماد نداشتی بهم..وگرنه میدونستی که اون داداشمه درسته داداش واقعیم نیس ولی
_هیس .. میدونم عزیزم الان ناراحت نباش زود تند سریع اون اشکاتو پاک کن زود باش درسته نمیبینمت ولی میدونم الان خیسه از اشکه اون صورت نازت..
_بد کردی نیما..
_ای کاش میمردم و موقع های عصبانیت انقدر بد نمیشدم!
_نگو اینو ..
_میشه برگردیم دوباره نیاز؟؟
مکث کرد..صداش زدم ..جواب داد:
_بله ؟
_جواب سوالم رو نمیدی ؟
_نمیشه نیما.. تو یبار منو ترک کردی بازم میتونی این کارو کنی چون این بار برات آسون تره!
حس کردم دنیا جای قشنگی نیست .. گل بودیم اما پر پرمون کردن ، پل بودیم اما خرابمون کردن..
💞 🚘
۹.۴k
۱۰ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.