ازدواج اجباری(part 27)
ازدواج اجباری(part 27)
*ا/ت ویو
توی شرکت به کوک گفتم میرم دستشویی وقتی رفتم
بلافاصله الکسا خانم با یه لباس باز و ارایش غلیظ وارد اتاق کوک شد
کنجکاو شدمو رفتم دم در و داشتم گوش میداد که چند تا چرتو پرت گفت و وارد اتاق شدم
هرزه خانم فک کرده میتونه کوکیه منو از راه به در کنه ولی اینکه میدیدم باز زنا دارن بهش تجاوز میکنن خندم گرفت
وقتی تو اتاق چندتا چرتو پرت دیگه گفتیم الکسا رفت و دست به کمر و عصبی رفتم سمت کوک و گفتم
_باز که زنا بهت تجاوز کردن
+ا/ت من من به خدا
_نمیخواد من من کنی دیدم خودم
+من خیانت نکردم بهت
_میدونم ولی باید اخراجش کنی
+اونو که حتما اخراج میکنم
_کوک
+هوم؟
_میگم چطوره من منشیت شم حالا که هرروز باهات میام یه کارم من توی شرکت بگیرم
+اره اره فکر خوبیه باشه از همین الان کارتو بهت تبریک میگم
_پس خونه یه جشن کوچیک باید بگیریم
+باشه هرچی تو بگی
_(لبخند)
+الان برو سرکارت دیگه الکسا رفت
_باشه
+فقط برو پیش خانم ........ تا همه ی چیزارو برات توضیح بده
_باشه
رفتم پیش همون خانمی که گفت و اون خانم همه ی چیزارو بهم توضیخ داد و رفتم سر میزم نشستم
_خب خب خب جئون ا/ت وارد میشود ببین این شرکتو بهشت میکنم کوک(خدا به خیر کنه)
سر کارم بودم که تلفن زنگ خورد کوک بود گفت برم اتاقش
رفتم توی اتاقشو گفت
+چطوره دوسش داری
_ارهه خیلی باحاله با دقت همه چیو انجام میدم راستی
+بله
_اینا برنامه های امروزته
+اخ مرسی میخواستم بگم بیاری برام
_باید سه روز دیگه ام به سفر کاری بری
+باشه تورم میبرم
_واقعا؟
+اره دیگه مگه منشیم نیستی
_خوب شد اخراج شد وگرنه الان اون باید به جای من میومد
+کی
_الکسا خانم دیگه
+اخخخ حسود من
ادامه دارد...
شرطا:
۷٠ لایک
۱۰۰ کامنت✨
*ا/ت ویو
توی شرکت به کوک گفتم میرم دستشویی وقتی رفتم
بلافاصله الکسا خانم با یه لباس باز و ارایش غلیظ وارد اتاق کوک شد
کنجکاو شدمو رفتم دم در و داشتم گوش میداد که چند تا چرتو پرت گفت و وارد اتاق شدم
هرزه خانم فک کرده میتونه کوکیه منو از راه به در کنه ولی اینکه میدیدم باز زنا دارن بهش تجاوز میکنن خندم گرفت
وقتی تو اتاق چندتا چرتو پرت دیگه گفتیم الکسا رفت و دست به کمر و عصبی رفتم سمت کوک و گفتم
_باز که زنا بهت تجاوز کردن
+ا/ت من من به خدا
_نمیخواد من من کنی دیدم خودم
+من خیانت نکردم بهت
_میدونم ولی باید اخراجش کنی
+اونو که حتما اخراج میکنم
_کوک
+هوم؟
_میگم چطوره من منشیت شم حالا که هرروز باهات میام یه کارم من توی شرکت بگیرم
+اره اره فکر خوبیه باشه از همین الان کارتو بهت تبریک میگم
_پس خونه یه جشن کوچیک باید بگیریم
+باشه هرچی تو بگی
_(لبخند)
+الان برو سرکارت دیگه الکسا رفت
_باشه
+فقط برو پیش خانم ........ تا همه ی چیزارو برات توضیح بده
_باشه
رفتم پیش همون خانمی که گفت و اون خانم همه ی چیزارو بهم توضیخ داد و رفتم سر میزم نشستم
_خب خب خب جئون ا/ت وارد میشود ببین این شرکتو بهشت میکنم کوک(خدا به خیر کنه)
سر کارم بودم که تلفن زنگ خورد کوک بود گفت برم اتاقش
رفتم توی اتاقشو گفت
+چطوره دوسش داری
_ارهه خیلی باحاله با دقت همه چیو انجام میدم راستی
+بله
_اینا برنامه های امروزته
+اخ مرسی میخواستم بگم بیاری برام
_باید سه روز دیگه ام به سفر کاری بری
+باشه تورم میبرم
_واقعا؟
+اره دیگه مگه منشیم نیستی
_خوب شد اخراج شد وگرنه الان اون باید به جای من میومد
+کی
_الکسا خانم دیگه
+اخخخ حسود من
ادامه دارد...
شرطا:
۷٠ لایک
۱۰۰ کامنت✨
۸۶.۹k
۳۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.