مروارید آبی
مروارید آبی
Part ⁴⁹
~کوک تو کار خودت بدتر از همه بود
میخواستی بزنیش سرش داد کشیدی بهش گفتی هرزه بدترین کار دقیقا این بود که جلوی من و جیمین این حرف و زدی!
اون میخواست ازت طلاق بگیره
این مسئله کوچیکی نیست جونگکوک
بترس از روزی که ازت متنفر بشه
_ تهیونگ من لانا رو...(مکث) هوفف
~ تو چی؟
_ من لانا رو دوست دارم
× چییییی (تعجب داد)
#~_ همه برگشتن سمت جیهوپ
_بح بح یادی از فقیر فقرا کردی
×اومدم سر بزنم بهتون... ببینممم تو واقعا لانا رو دوست داری
#خدای من جدی چجوری تو این زمان کم عاشقش شدی کوک؟
_زمان کم نبود
~مگه خبر نداشتی جیمین؟
لانا و کوک از بچگی همبازی بودن و همو میشناختن
#جدیییی؟
×بلهه ولی وقتی لانا 13 سالش میشه اونا از هم جدا میشن
#چراااا؟ ( ناراحت کشیده)
_ چون....(مکث) اون بعد از 13 سالگی میره فرانسه
# جدی؟؟
×بچم از دنیا بیخبره
#خیلی نامردید کی فهمیدید شما دونفر؟
~ ما از اول پیش کوک بودیم جیمین جان!
#منم بودم خب
× شما از 17 سالگی با کوک اشنا شدید
وقتی لانا میره فرانسه کوک 15 سالش بود
~ولی هیچکدوممون خبر نداشتیم که کوک هنوزم به لانا فکر میکرد
_چون نقطه ضعفم بود...
#هعی خوش بحالتون
~چرا؟
#چون من نبودم قیافه افسرده کوک و ببینم (خنده)
× (خنده) ولی بجاش تهیونگم سه سال پیشش نبود
#چرااا؟ (خنده کرم)
~ببینم جدی میگیییییی؟ دیووثثث خودت اونوقتی که من رفتم المان بودی کهههه
#میدونم بابا میخواستم کرم بریزم (چشمک)
×ببینم الان لانا کجاست؟
بچه ها برای جیهوپ قضیه رو تعریف میکنن*
×چه بددد واقعا ناراحت شدم
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
Part ⁴⁹
~کوک تو کار خودت بدتر از همه بود
میخواستی بزنیش سرش داد کشیدی بهش گفتی هرزه بدترین کار دقیقا این بود که جلوی من و جیمین این حرف و زدی!
اون میخواست ازت طلاق بگیره
این مسئله کوچیکی نیست جونگکوک
بترس از روزی که ازت متنفر بشه
_ تهیونگ من لانا رو...(مکث) هوفف
~ تو چی؟
_ من لانا رو دوست دارم
× چییییی (تعجب داد)
#~_ همه برگشتن سمت جیهوپ
_بح بح یادی از فقیر فقرا کردی
×اومدم سر بزنم بهتون... ببینممم تو واقعا لانا رو دوست داری
#خدای من جدی چجوری تو این زمان کم عاشقش شدی کوک؟
_زمان کم نبود
~مگه خبر نداشتی جیمین؟
لانا و کوک از بچگی همبازی بودن و همو میشناختن
#جدیییی؟
×بلهه ولی وقتی لانا 13 سالش میشه اونا از هم جدا میشن
#چراااا؟ ( ناراحت کشیده)
_ چون....(مکث) اون بعد از 13 سالگی میره فرانسه
# جدی؟؟
×بچم از دنیا بیخبره
#خیلی نامردید کی فهمیدید شما دونفر؟
~ ما از اول پیش کوک بودیم جیمین جان!
#منم بودم خب
× شما از 17 سالگی با کوک اشنا شدید
وقتی لانا میره فرانسه کوک 15 سالش بود
~ولی هیچکدوممون خبر نداشتیم که کوک هنوزم به لانا فکر میکرد
_چون نقطه ضعفم بود...
#هعی خوش بحالتون
~چرا؟
#چون من نبودم قیافه افسرده کوک و ببینم (خنده)
× (خنده) ولی بجاش تهیونگم سه سال پیشش نبود
#چرااا؟ (خنده کرم)
~ببینم جدی میگیییییی؟ دیووثثث خودت اونوقتی که من رفتم المان بودی کهههه
#میدونم بابا میخواستم کرم بریزم (چشمک)
×ببینم الان لانا کجاست؟
بچه ها برای جیهوپ قضیه رو تعریف میکنن*
×چه بددد واقعا ناراحت شدم
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
- ۷.۳k
- ۲۰ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط