the building infogyg پارت52
#the_building_infogyg #پارت52
سوک
من:میگم هوسوک
جیهوپ:اسممو نگو خطرناکه برام
من:اوه باشه تو نمیخوایی آماده شی
جیهوپ:نوچ من دیقه نود آماده میشم
آخ تو توموندی لباسم نداری که پاشو
پاشو
من:هن کجا؟پاشم
جیهوپ:حرف نزن آماده شو
لباس پوشیدم رفتم پایین سوار ماشین
شدم خودش نشست فرمون
من:رانندگیم میکنی
جیهوپ:منو دست کم گرفتی
پاشو گذاشت رو گاز ماشین کنده
شدش حرکت کرد دم یه مغازه نگه
داشت وارد شدیم
جیهوپ:سلام مانگ هرچی داری ونداری بیار ببینم کدوم میخواد
مانگ:دیقه نود اومدی ها باشه الآن
بعد چند دیقه چندتا لباس مجلسی
اومد
جیهوپ:کدوم؟!
من:هان؟!
جیهوپ:کدوم میخوایی بگو سایزتو
بریم!
من:آهان
خوب کدوم موقع فرار مشکل ایجاد
نمیکنه باکفش عروسکی هم راحت تره!
آهان همینه لباس برداشتم مطمئن بودم سایزمه
من:همین خوبه بریم
جیهوپ:باشه مانگ بعدا میام حسابش
میکنم
مانگ:باشه عادت کردم به کارات بای
رسیدیم رفتم تو اتاق لباس پوشیدم
خیلی بهم میومد موهامو آزاد باز
گذاشتم به غیر از اون عرضه نداشتم
درستشون کنم خوب!0_¤
صورتم کرم وریمل خط چشم وتموم
شدش خوب حالا باید برم پایین یا
منتظرش واستم ولش میرم.پایین
داشتم از پله ها میرفتم پایین که یهو
پام به پام گیر کرد خدایا روحم شاد
بگردان
***///***///***///***
جیهوپ
کت قرمز مشکی وباشلوار وبلویز
مشکی برداشتم وپوشیدم خوب خوبه
یقمو مرتب کردم و رفتم از پشتش
لباسش قشنگ بود داشت میفتاد که از
پشت دستمو دور کمرش قلاب کردم
روش برگردوند سمتم باهاش چشم تو
چشم شدم لعنتی موهایی شرابی
وچشمایی قهوه ای رنگ آخرش دیگه
من:خوبی؟
سوک:ا..آره خوب..خوبم
من:بریم؟!
سوک:آره بریم من آماده ام
من:خوبه پس
سوار شدیم
من:ببین اونجا رفتی ازت سوالی
پرسیدن بگو از خاندان هوهستی باشه
سوک:باش راجب خاندان خودم صحبت
نکنم
من:نه نیازی نیس
راننده:رسیدیم قربان
نگهداشت درماشین باز کرد من وسوک
پیاده شدیم بازومو سمتش گرفتم
سوک که توعمل انجام شده مونده بود
دستمو گرفت
سوک
من:میگم هوسوک
جیهوپ:اسممو نگو خطرناکه برام
من:اوه باشه تو نمیخوایی آماده شی
جیهوپ:نوچ من دیقه نود آماده میشم
آخ تو توموندی لباسم نداری که پاشو
پاشو
من:هن کجا؟پاشم
جیهوپ:حرف نزن آماده شو
لباس پوشیدم رفتم پایین سوار ماشین
شدم خودش نشست فرمون
من:رانندگیم میکنی
جیهوپ:منو دست کم گرفتی
پاشو گذاشت رو گاز ماشین کنده
شدش حرکت کرد دم یه مغازه نگه
داشت وارد شدیم
جیهوپ:سلام مانگ هرچی داری ونداری بیار ببینم کدوم میخواد
مانگ:دیقه نود اومدی ها باشه الآن
بعد چند دیقه چندتا لباس مجلسی
اومد
جیهوپ:کدوم؟!
من:هان؟!
جیهوپ:کدوم میخوایی بگو سایزتو
بریم!
من:آهان
خوب کدوم موقع فرار مشکل ایجاد
نمیکنه باکفش عروسکی هم راحت تره!
آهان همینه لباس برداشتم مطمئن بودم سایزمه
من:همین خوبه بریم
جیهوپ:باشه مانگ بعدا میام حسابش
میکنم
مانگ:باشه عادت کردم به کارات بای
رسیدیم رفتم تو اتاق لباس پوشیدم
خیلی بهم میومد موهامو آزاد باز
گذاشتم به غیر از اون عرضه نداشتم
درستشون کنم خوب!0_¤
صورتم کرم وریمل خط چشم وتموم
شدش خوب حالا باید برم پایین یا
منتظرش واستم ولش میرم.پایین
داشتم از پله ها میرفتم پایین که یهو
پام به پام گیر کرد خدایا روحم شاد
بگردان
***///***///***///***
جیهوپ
کت قرمز مشکی وباشلوار وبلویز
مشکی برداشتم وپوشیدم خوب خوبه
یقمو مرتب کردم و رفتم از پشتش
لباسش قشنگ بود داشت میفتاد که از
پشت دستمو دور کمرش قلاب کردم
روش برگردوند سمتم باهاش چشم تو
چشم شدم لعنتی موهایی شرابی
وچشمایی قهوه ای رنگ آخرش دیگه
من:خوبی؟
سوک:ا..آره خوب..خوبم
من:بریم؟!
سوک:آره بریم من آماده ام
من:خوبه پس
سوار شدیم
من:ببین اونجا رفتی ازت سوالی
پرسیدن بگو از خاندان هوهستی باشه
سوک:باش راجب خاندان خودم صحبت
نکنم
من:نه نیازی نیس
راننده:رسیدیم قربان
نگهداشت درماشین باز کرد من وسوک
پیاده شدیم بازومو سمتش گرفتم
سوک که توعمل انجام شده مونده بود
دستمو گرفت
۴.۶k
۰۱ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.