پارت
پارت۲۴
چندروزی گذشت حال جین ائه بهتر شده بود ولی حال روحی بهتر شده بود ولی درد جسمانی هنوز ادامه داشت
و اینکه نمیتونست رو پاهاش به ایسته و یا هرکاری رو که میخواد به راحتی و به تنهایی انجام آزارش میداد
انگاری همه چیز دست به دست هم دادن تا اونو داغون کنن
تا ذره ذره وجودشو ازش بگیرن
توی هر آزمایشی معلوم بود که از قبل ضعیف تر و کم خون تر شده
حتی اشتهای زیادی هم برای غذا خوردن نداشت
شبا نمیتونست بخوابه و اینکه نمیتونه پاهاش و تکون بده خیلی اذیتش میکرد هرشب گریه
کسی هم نمیتونست ارومش کنه
دکتر دستور مرخص جین ائه رو داد ولی به شرط این که همیشه مراقب باشه و کارایی که براش بد باشه رو انجام نده
جونگکوک بعد از این مدت هم هنوز نمیتونست چیزی به پدرومادرش بگه
تا اینکه تصمیم گرفت جین ائه رو به خانواده اش نشون بده
جین ائه برای لباس پوشیدن و حموم کردن و خیلی از کارای دیگه نیاز به کمک داشت
جونگکوک هم که همش نمیتونست تو خونه باشه و مراقبش باشه یه خانم ۳۰ ساله که هم مهربون بود و هم یه پرستار عالی بود و برای اینکه از جین ائه مراقبت کنه استخدام کرد
بعد از تمرینش برگشت خونه و جین ائه رو دید که مثل فرشته ها شده بود ولی خب سر ویلچر نشسته بود
جین ائه آماده بود تا با جونگکوک بره
جونگکوک :صونا(اسم پرستار) واقعا ممنون که مراقب خواهرمی
صونا:خواهش میکنم اونم مثل خواهر کوچیکترمه
جونگکوک:خب آماده ای کوچولو
جین ائه:اهوم بریم
جونگکوک جین ائه رو گذاشت توی ماشین و ویلچر هم گذاشت صندلی عقب
........................
چندروزی گذشت حال جین ائه بهتر شده بود ولی حال روحی بهتر شده بود ولی درد جسمانی هنوز ادامه داشت
و اینکه نمیتونست رو پاهاش به ایسته و یا هرکاری رو که میخواد به راحتی و به تنهایی انجام آزارش میداد
انگاری همه چیز دست به دست هم دادن تا اونو داغون کنن
تا ذره ذره وجودشو ازش بگیرن
توی هر آزمایشی معلوم بود که از قبل ضعیف تر و کم خون تر شده
حتی اشتهای زیادی هم برای غذا خوردن نداشت
شبا نمیتونست بخوابه و اینکه نمیتونه پاهاش و تکون بده خیلی اذیتش میکرد هرشب گریه
کسی هم نمیتونست ارومش کنه
دکتر دستور مرخص جین ائه رو داد ولی به شرط این که همیشه مراقب باشه و کارایی که براش بد باشه رو انجام نده
جونگکوک بعد از این مدت هم هنوز نمیتونست چیزی به پدرومادرش بگه
تا اینکه تصمیم گرفت جین ائه رو به خانواده اش نشون بده
جین ائه برای لباس پوشیدن و حموم کردن و خیلی از کارای دیگه نیاز به کمک داشت
جونگکوک هم که همش نمیتونست تو خونه باشه و مراقبش باشه یه خانم ۳۰ ساله که هم مهربون بود و هم یه پرستار عالی بود و برای اینکه از جین ائه مراقبت کنه استخدام کرد
بعد از تمرینش برگشت خونه و جین ائه رو دید که مثل فرشته ها شده بود ولی خب سر ویلچر نشسته بود
جین ائه آماده بود تا با جونگکوک بره
جونگکوک :صونا(اسم پرستار) واقعا ممنون که مراقب خواهرمی
صونا:خواهش میکنم اونم مثل خواهر کوچیکترمه
جونگکوک:خب آماده ای کوچولو
جین ائه:اهوم بریم
جونگکوک جین ائه رو گذاشت توی ماشین و ویلچر هم گذاشت صندلی عقب
........................
- ۵.۱k
- ۱۸ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط