فیک کوک

فیک کوک ۱۲
یونا
خودش بود کوک بود به از یک ماه دیدمش دلم میخواست بقلش کنم ولی نمی‌شود اون دیگه منو فراموش کرده باید طوری رفتار کنم که انگار هم نمیشناسیم
+ریس برگه هارو آوردم
$مرسی یونا بیا آنجا تا با همکار آشنات کنم
+چشم
$ایشون جئون جانگ کوک هستن
+از آشناییتون خوشبختم
-هم چنین (دست دادن )
کوک
خودش بود یونا بعد از یک ماه پیداش کردم خیلی دام براش تنگ شده بود ولی اون انگار نشده بود یونا خیلی رسمی صحبت می‌کرد که انگار هیچی نشده
$کوک میگم نمیخوای امضا کنی
-باشه برگه رو بیار
$بیا امضا کن
بنده
کوک برگه رو امضا کردم نگاهی به دروش انداخت دید یونا نیست کوک به دستیارش گفت که یونا دنبال کنه ببینه کجا میره
یونا
کوک داشت برگه هارو امضا می‌کرد که حالم بد شد رفتم دستشویی زنگ دوستم زدم (اسمشو یادم رفت😂🙏🏻ببخشید )که برام بیبی چک بیاره …….
ببخشید اگر کم بود 😭🙏🏻

فالو کنی ۴ بک میدم
دیدگاه ها (۸)

فیک کوک ۱۳سونا برام بیبی چک آورد بعد از چند دقیقه دوتا خط شد...

فیک کوک۱۴دیدم یونا بیهوش تو بغله یوهان سریع یونا از یوهان جد...

فیک کوک۱۱ یونا یک ماهی میشه که اومد ژاپن و یه دوستی پیدا کرد...

فیک کوک ۱۰یوناسریع لباسمو پوشیدم خیلی آروم در ماشینو باز کرد...

پارت سوم خندیدن ماه 🌚🌙✨

یونا :از حرف های کوک ترسیدم که یهو در ماشین باز کرد دستم گرف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط