یونا از حرف های کوک ترسیدم که یهو در ماشین باز کرد دستم
یونا :از حرف های کوک ترسیدم که یهو در ماشین باز کرد دستم گرفت بیرون از ماشین برد چسبوند به ماشین که در ورم دیدم تو بیابون بودیم هویی چیکار میکنی دستم
کوک :گفتی بلد از خودت دفاع کنی هوم نیشخند
یونا :اره بلدم
کوک :بس چرا هیچ کاری نمیکنی (دستشو میبره زیر لباس یونا
یونا :دستتو بردار (کوک پس میزنه اونور
کوک:تو خیلی ضعیفی بچه خیلی (خشن
یونا :چی داری میگی برای خودت ؟
کوک:میگم ضعیفی کمر یونا رو به خودش چسبوند
یونا :چیکار داری میکنی (ترسیده
کوک:یادت نره اختیارت ۱ هفته دست من بچه (لاله گوش یونا رو گاز میگیره
یونا :اخ چته روانی (داد
کوک:ترسیدی چرا دفاع میکنی (خنده یونا رو ول میکنه
یونا :خیلی ترسیده بودم با اون هیکلش کم مونده بود زیرم کنه نفس عمیقی کشیدم نه نترسیدم
کوک: اها باش بشین تو ماشین
یونا :چرا ؟
کوک:امشب پیش من میخوابی
یونا :ولی گفتی فردا شب
کوک :خند کوچولویی کردم مهم امشب یا فردا ؟
یونا :خب نه
کوک :بس بشین
یونا:اوکی نشستم تو ماشین که کوک هم با سرعت خیلی زیاد میرفت که یهو ***
کوک :گفتی بلد از خودت دفاع کنی هوم نیشخند
یونا :اره بلدم
کوک :بس چرا هیچ کاری نمیکنی (دستشو میبره زیر لباس یونا
یونا :دستتو بردار (کوک پس میزنه اونور
کوک:تو خیلی ضعیفی بچه خیلی (خشن
یونا :چی داری میگی برای خودت ؟
کوک:میگم ضعیفی کمر یونا رو به خودش چسبوند
یونا :چیکار داری میکنی (ترسیده
کوک:یادت نره اختیارت ۱ هفته دست من بچه (لاله گوش یونا رو گاز میگیره
یونا :اخ چته روانی (داد
کوک:ترسیدی چرا دفاع میکنی (خنده یونا رو ول میکنه
یونا :خیلی ترسیده بودم با اون هیکلش کم مونده بود زیرم کنه نفس عمیقی کشیدم نه نترسیدم
کوک: اها باش بشین تو ماشین
یونا :چرا ؟
کوک:امشب پیش من میخوابی
یونا :ولی گفتی فردا شب
کوک :خند کوچولویی کردم مهم امشب یا فردا ؟
یونا :خب نه
کوک :بس بشین
یونا:اوکی نشستم تو ماشین که کوک هم با سرعت خیلی زیاد میرفت که یهو ***
- ۸.۶k
- ۰۴ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط