فیک کوک

فیک کوک۱۴
دیدم یونا بیهوش تو بغله یوهان سریع یونا از یوهان جدا کردم یقه یوهان گرفتم شروع کردم به مشت زدن خیلی عصبی بود
-چرا میخواستی به زنه من تجاوز کنی هااااااا (داد )
$هع زنه تو بوده چرا من نمیدونستم هههههههه(خنده)

کوک شروع کرد به مشت زدن که بادیگارد ها اومدن کوکو جدا کردن
@ریسسس آروم باشید
-چطور آروم باشم (داد )
@الان این عوضی مهم نیست یونا خانم الان بیهوش هستند

بنده
کوک تا اسم یونا شنید رفتم سمتش دید بیهوشش هست
بغلش کرد و برودش هتل در اتاقم باز کرد و یونا گذاشت روی تخت و صورتش‌و ناز می‌کرد
کوک
یونا که گذاشت روی تخت از تو کیفش صدای میومد صدای گوشیش بود در کیفو باز کردم گوشیش دارودم روی صفحه گوشیش پیام میومد (گوشیش رمز نداره ) پیامشو خوندم
؛دخترزررززز کحایییی
؛جوابببب بده نگرانی میشم
؛الوووووو
؛میگما شنیدی که جئون جانگ کوک اومد بود به شرکت
؛برووو دعا کن که کوک نفهمیده که حامله ی
؛میگم من نمیزارمممم بچه‌رو سقط کنی
؛جواب بدهههه
؛ای فردا باهام بریم دکتر تا ببینیم که بچه سالمه یا ن
کوک
وقتی گفت که یونا حامله هست خوشحال شدم ولی وقتی گفت میخواستم سقط کنه عصبی شدم منم به جای یونا پیام دادم که شب نمیام خونه
دیدگاه ها (۳)

فیک کوک پارت آخر 😊یونابا سردرد عجیبی از جام بلند شدم داخل یه...

تیزر

فیک کوک ۱۳سونا برام بیبی چک آورد بعد از چند دقیقه دوتا خط شد...

فیک کوک ۱۲ یونا خودش بود کوک بود به از یک ماه دیدمش دلم میخو...

"سرنوشت "p,20...زنی رو توی عمارت دیدم که بچه ی گوگولی و خجال...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط