از یه طرف میترسیدم و از یه طرف ذوق داشتم
از یه طرف میترسیدم و از یه طرف ذوق داشتم
با دستای لرزون نگاهی به لباس زیرم انداختم.....
با دیدن لکه خون انگار دنیا رو بهم داده بودن.....
توی عمرم هیج وقت انقدر منتظر پریودیم نبودم.....
خدایا شکرت.....دیگه کم کم داشتم شک می کردم که باردار باشم .....آخه ۵ روز عادت ماهیانه ام عقب افتاده بود .....هیچ وقت سابقه عقب افتادن نداشته.....اما حالا دیگه خیالم راحته......با فکر کردن به اینکه چه بخوام چه نخوام بالاخره حامله میشم.....غم و نگرانی جاشو به خوشحالیم داد......با غمی که توی صورتم موج میزد.....از دستشویی اومدم بیرون......
توی این دو هفته ، جدای از اون شب اول، ۴ بار با جونگ کوک رابطه داشتم،و باید بگم رسما زیرش پاره شدم......داره خیلی سریع باهام رابطه بر قرار میکنه تا زودتر حامله شم و گند این قضیه بکنه .....اما چیزی که برام عجیب بود اینکه جونگ کوک دیگه باهام دعوا نمی کرد.....درسته زیاد محل بهم نمی ذاشت اما دیگه نمی رفت گیجم.....پد بهداشتی رو از توی کمد برداشتم و به سمت دستشویی رفتم.....بعد از گذاشتن پد.....از دستشویی اومدم بیرون و نگاهی به صورتم انداختم.....دوباره سوالی که مدت هاست ذهنم رو درگیر کرده جاشو توی ذهنم باز کرد....لکه های کم رنگی از کبودی های شب اول روی گردنم بود........اما چرا لبام سالم سالم بودن(توضیح میدم)
"فلش بک"
دو هفته قبل
سرم که تموم شد هوسوک درآوردش و بعدش رفت.....
به زحمت از جام بلند شدم.....بدنم کوفته بود....روبه روی آینه وایسادم......تمام بدنم کبود بود.....
معلوم نیست دیگه غلطی باهام کرده.....
میون اینهمه فکر و خیال چیزی نظرمو جلب کرد
لبهام......
تمام گردن و دست و صورتم جای کبودی بود.....اما چرا لبام سالم سالم بود.....با دقت داخل دهنم هم نگاه کردم.....یعنی چی؟
اینجوری که بدنمو کبود کرده ازش انتظار میرفت لبام و پاره کرده باشه....اما یه خراشم روی لبم نبود.....
یعنی......یعنی.....
نبوسیدتم؟
امکان نداره......
استارت رابطه داشتن با کیس شروع میشه.....
"پایان فلش بک"
چیزی که برام عجیب بود اینکه چرا منو نبوسیده......و نمیبوسه؟
توی اون چهار شب که با هم رابطه داشتیم نه کیس مارک گذاشته و نه بوسیدتم......
چند بار خواستم ازش بپرسم......
که بعد با فکر اینکه من هیچ کس اون نیستم و اینکه اون چه کار میکنه به من ربطی نداره و اینکه این رابطه برای لذت نیست.....فقط و فقط برای حامله شدن منه.....که وارث جونگ کوک رو به دنیا بیارم.....از سوالم پشیمون میشدم.....
اما نمی تونستم از فکرش دربیام.....
به چه یونگ خبر دادم که حالم خوبه تا نگران نشه....و بعد دوباره به اتاق برگشتم.....امشب شب سختی رو داشتم.....عادتم این بود.....قبل از پریودی دل درد نداشتم ولی شب اول پدرم در میومد از شدت دل دردم.....امیدوارم دل دردم امشب زیاد بهم فشار نیاره.....
شرایط=
○روحیه دادن به ادمین:)
ببخشید این یه هفته نبودم
بازم آنفولانزا گرفتم
با کامنت هاتون بهم روحیه بدید
تا فردا چند پارت آپ کنم:)
جمله معروفم=بوس به کله هاتون=)
با دستای لرزون نگاهی به لباس زیرم انداختم.....
با دیدن لکه خون انگار دنیا رو بهم داده بودن.....
توی عمرم هیج وقت انقدر منتظر پریودیم نبودم.....
خدایا شکرت.....دیگه کم کم داشتم شک می کردم که باردار باشم .....آخه ۵ روز عادت ماهیانه ام عقب افتاده بود .....هیچ وقت سابقه عقب افتادن نداشته.....اما حالا دیگه خیالم راحته......با فکر کردن به اینکه چه بخوام چه نخوام بالاخره حامله میشم.....غم و نگرانی جاشو به خوشحالیم داد......با غمی که توی صورتم موج میزد.....از دستشویی اومدم بیرون......
توی این دو هفته ، جدای از اون شب اول، ۴ بار با جونگ کوک رابطه داشتم،و باید بگم رسما زیرش پاره شدم......داره خیلی سریع باهام رابطه بر قرار میکنه تا زودتر حامله شم و گند این قضیه بکنه .....اما چیزی که برام عجیب بود اینکه جونگ کوک دیگه باهام دعوا نمی کرد.....درسته زیاد محل بهم نمی ذاشت اما دیگه نمی رفت گیجم.....پد بهداشتی رو از توی کمد برداشتم و به سمت دستشویی رفتم.....بعد از گذاشتن پد.....از دستشویی اومدم بیرون و نگاهی به صورتم انداختم.....دوباره سوالی که مدت هاست ذهنم رو درگیر کرده جاشو توی ذهنم باز کرد....لکه های کم رنگی از کبودی های شب اول روی گردنم بود........اما چرا لبام سالم سالم بودن(توضیح میدم)
"فلش بک"
دو هفته قبل
سرم که تموم شد هوسوک درآوردش و بعدش رفت.....
به زحمت از جام بلند شدم.....بدنم کوفته بود....روبه روی آینه وایسادم......تمام بدنم کبود بود.....
معلوم نیست دیگه غلطی باهام کرده.....
میون اینهمه فکر و خیال چیزی نظرمو جلب کرد
لبهام......
تمام گردن و دست و صورتم جای کبودی بود.....اما چرا لبام سالم سالم بود.....با دقت داخل دهنم هم نگاه کردم.....یعنی چی؟
اینجوری که بدنمو کبود کرده ازش انتظار میرفت لبام و پاره کرده باشه....اما یه خراشم روی لبم نبود.....
یعنی......یعنی.....
نبوسیدتم؟
امکان نداره......
استارت رابطه داشتن با کیس شروع میشه.....
"پایان فلش بک"
چیزی که برام عجیب بود اینکه چرا منو نبوسیده......و نمیبوسه؟
توی اون چهار شب که با هم رابطه داشتیم نه کیس مارک گذاشته و نه بوسیدتم......
چند بار خواستم ازش بپرسم......
که بعد با فکر اینکه من هیچ کس اون نیستم و اینکه اون چه کار میکنه به من ربطی نداره و اینکه این رابطه برای لذت نیست.....فقط و فقط برای حامله شدن منه.....که وارث جونگ کوک رو به دنیا بیارم.....از سوالم پشیمون میشدم.....
اما نمی تونستم از فکرش دربیام.....
به چه یونگ خبر دادم که حالم خوبه تا نگران نشه....و بعد دوباره به اتاق برگشتم.....امشب شب سختی رو داشتم.....عادتم این بود.....قبل از پریودی دل درد نداشتم ولی شب اول پدرم در میومد از شدت دل دردم.....امیدوارم دل دردم امشب زیاد بهم فشار نیاره.....
شرایط=
○روحیه دادن به ادمین:)
ببخشید این یه هفته نبودم
بازم آنفولانزا گرفتم
با کامنت هاتون بهم روحیه بدید
تا فردا چند پارت آپ کنم:)
جمله معروفم=بوس به کله هاتون=)
۴۸.۴k
۰۱ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.