کوکخنده های بلند
𝑇ℎ𝑒 𝑙𝑜𝑠𝑡 𝑎𝑛𝑔𝑒𝑙
𝑃𝐴𝑅𝑇: 57
____
کوک:*خنده های بلند*
ات:چرا میخندی*تعجب*
کوک: ایندفعه نمیتونی ازم فرار کنی*نیشخند*
دستشو محکم گرفتمو ب سمت صندلی شاگرد کشیدم درو باز کردم.....بدون حرفی نشست.....
«عمارت کوک»
ویو ات
تا از ماشین پیاده شدم کوک بلندم کرد..... اول فک کردم ب سمت عمارت میره ولی داست ب سمت استخر میرفت....
ات:داری چیکار میکنی*ترس*
کوک:____
ات:تروخدا ولم کننن*داد*
کوک: بهت گفته بودم ایندفعه ازم نمیتونی فرار کنی
دستاشو بالای استخر گرفت....محکم خودمو چسبوندم بهش و جیغ میزدم
ات:غلط کردم تورخدا خواهش میکنم ببخشید*داد*
کوک:الان ازم انتظار داری ک ببخشمت یا بهت رحم کنم....کدوم؟
نگاهمو با تعجب و ترس بهش دادم....وقتی حواسم از خودم پرت شد دستاشو بازرکرد.....
تمام لباسام خیس شده بودن....هوا و اب هردو خیلی سرد بودن.....داشتم یخ میزدم
با صدای افتادن چیزی تو استخر نگاهمو ب کوک دادم ولی هیچ جا نبود..... یدفعه سرشو از داخل آب بیرون اورد.....با نیشخند ترسناکی....از کمر گرفتمو ب خودش فشار میداد.....
ات:سردههه*جیغ*
کوک:خودت بگو چیکارت کنم
ات:هیچکاری فقط ولم کننن*داد و ترس*
کوک:نه دیگه نشد بیب لیتل...
دستشو از زیر رونم کشیدو پاهامو دور کمرش حلقه کرد....صورتامون تو پنج سانتی هم بودن.....با موهای خیسش خیلی جذاب شده بود
𝑃𝐴𝑅𝑇: 57
____
کوک:*خنده های بلند*
ات:چرا میخندی*تعجب*
کوک: ایندفعه نمیتونی ازم فرار کنی*نیشخند*
دستشو محکم گرفتمو ب سمت صندلی شاگرد کشیدم درو باز کردم.....بدون حرفی نشست.....
«عمارت کوک»
ویو ات
تا از ماشین پیاده شدم کوک بلندم کرد..... اول فک کردم ب سمت عمارت میره ولی داست ب سمت استخر میرفت....
ات:داری چیکار میکنی*ترس*
کوک:____
ات:تروخدا ولم کننن*داد*
کوک: بهت گفته بودم ایندفعه ازم نمیتونی فرار کنی
دستاشو بالای استخر گرفت....محکم خودمو چسبوندم بهش و جیغ میزدم
ات:غلط کردم تورخدا خواهش میکنم ببخشید*داد*
کوک:الان ازم انتظار داری ک ببخشمت یا بهت رحم کنم....کدوم؟
نگاهمو با تعجب و ترس بهش دادم....وقتی حواسم از خودم پرت شد دستاشو بازرکرد.....
تمام لباسام خیس شده بودن....هوا و اب هردو خیلی سرد بودن.....داشتم یخ میزدم
با صدای افتادن چیزی تو استخر نگاهمو ب کوک دادم ولی هیچ جا نبود..... یدفعه سرشو از داخل آب بیرون اورد.....با نیشخند ترسناکی....از کمر گرفتمو ب خودش فشار میداد.....
ات:سردههه*جیغ*
کوک:خودت بگو چیکارت کنم
ات:هیچکاری فقط ولم کننن*داد و ترس*
کوک:نه دیگه نشد بیب لیتل...
دستشو از زیر رونم کشیدو پاهامو دور کمرش حلقه کرد....صورتامون تو پنج سانتی هم بودن.....با موهای خیسش خیلی جذاب شده بود
- ۲۳.۶k
- ۱۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط