𝑇ℎ𝑒 𝑙𝑜𝑠𝑡 𝑎𝑛𝑔𝑒𝑙
𝑇ℎ𝑒 𝑙𝑜𝑠𝑡 𝑎𝑛𝑔𝑒𝑙
𝑃𝐴𝑅𝑇: 55
____
ویو کوک
ازش خیلی عصبی بودم....حتی ب فکر تنبیه کردنشم بودم.....بهم گفت ک وایسم نگاهمو ثابت روی جاده گذاشته بودم.....عصبی بهش گفتم چه مرگته وقتی داد زد حالم بده نگاش کردم.....صورتش....صورتش مثل گچ دیولر سفید شده بود....
کنار جاده وایسادم ک بدو بدو رفت پشت ی تپه.....
ی بطری اب معدنی برداشتمو رفتم ب سمتش وقتی بهش رسیدم سرشو پایین گرفته بود....لکه های خون روی زمینو لباسش پخش شده بود سرشو گرفتم بالا صورتو بدنشو چک کردم.....
ات:حالم خوبه*بی حال*
کوک:خون بالا اوردی! بعد میگی خوبی*عصبی*
بغلش کردمو گذاشتمش روی صندلی.....با تمام سرعت میروندم تا ب بیمارستان برسم.....
ات:کجا میری
کوک:____
ات:هیچیم نیست برگرد برو خونه
کوک: انقد گستاخانه ب جای من تصمیم نگیر....
دستشو با بی حالی روی دستی ک دور فرمون پیچیده بودم گذاشت......دستش خیلی داغ بود
𝑃𝐴𝑅𝑇: 55
____
ویو کوک
ازش خیلی عصبی بودم....حتی ب فکر تنبیه کردنشم بودم.....بهم گفت ک وایسم نگاهمو ثابت روی جاده گذاشته بودم.....عصبی بهش گفتم چه مرگته وقتی داد زد حالم بده نگاش کردم.....صورتش....صورتش مثل گچ دیولر سفید شده بود....
کنار جاده وایسادم ک بدو بدو رفت پشت ی تپه.....
ی بطری اب معدنی برداشتمو رفتم ب سمتش وقتی بهش رسیدم سرشو پایین گرفته بود....لکه های خون روی زمینو لباسش پخش شده بود سرشو گرفتم بالا صورتو بدنشو چک کردم.....
ات:حالم خوبه*بی حال*
کوک:خون بالا اوردی! بعد میگی خوبی*عصبی*
بغلش کردمو گذاشتمش روی صندلی.....با تمام سرعت میروندم تا ب بیمارستان برسم.....
ات:کجا میری
کوک:____
ات:هیچیم نیست برگرد برو خونه
کوک: انقد گستاخانه ب جای من تصمیم نگیر....
دستشو با بی حالی روی دستی ک دور فرمون پیچیده بودم گذاشت......دستش خیلی داغ بود
۱۹.۵k
۱۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.