رمان
#رمان
#دختر_خوش_شانس
#BTS
#part:33
*ویو سارا*
سارا:بعدا میفهمی،حالا هم برو استراحت کن و واسه یک ماه کامل به خودت زحمت نده
تا اومد حرفی بزنه صدای آزار دهنده ی اعضا به گوش رسید
سارا:ستی خوشکلم من قطع میکنم فعلا بعدا دوباره بهت زنگ میزنم
ستی:چیشده چقدر سر و صدا پیشت هست
سارا:خودت بعدا میفهمی
ستی:تو با این راز گفتنات منو میکشی
سارا:یااااا دیگه حرف از مردن نیار،خدافظ
ستی:باشه،خدافظ
بعد از خداحافظی گوشی رو گذاشتم روی عسلی کنار تختم و از اتاق رفتم بیرون که دیدم تهیونگ و جونگکوک و جین دور هم جمع شدن و دارن دعوا میکنن
و نامجون سعی میکنه بحث رو تموم کنه یونگی و جی هوپ و جیمین هم نشستن بهشون میخندن
و لایو جونگکوک هم روبه روشونه،حالا چرا لایو رو روشن گذاشتن؟اووووووف از دست اینا
طوریکه تو لایو مشخص نشم رفتم اونور تر و لایو رو بدون اینکه توش ظاهر بشم قطع کردم
و با صدای بلند داد زدم
سارا:بس میکنید یا نه،هرچقدر خواستم باهاتون مهربون بشم و شوخ طبعانه رفتار کنم نمیشه،حتما باید زور بالا سرتون باشه
سه تاییشون سرشونو انداختن پایین:ببخشید
سارا:لازم نیست اینقدر بحث کنید یا حتی دعوا کنید مشکلتون رو بین خودتون حل کنید
کوک:نمیزارن لایوم رو ادامه بدم
تهیونگ:سارا بهت گفتم خونه رو میزاره رو سرش،میکروفونشو گرفته و با صدای بلند اهنگ میخونه،با اون صداش
جین:هرچقدر هم بهش میگیم بسه یا یواش تر آدم نمیشه و حرف گوش نمیکنه،غیر از کنسرت اصلی تو خونه هم ی کنسرت دیگه داریم
کوک:اولا صدا به این قشنگی تهیونگ اقا میلیون ها آدم دوسش دارن،دوما جین اقا من فقط داشتم میخوندم و میرقصیدم مگه چیکار میکردم یکمم با ارمی ها شوخی میکردم
جین:مگه ما رو استیج چیکار میکنیم؟
کوک:حالا..اصلا دوست دارم اینکار رو بکنم
سارا:کوک درست نیست اینکار رو کنی باید یکمم مراعات کنی،بعدش شماها چیکارش دارید بچه رو بزارید هرکار دلش میخواد بکنه باید خوشحال باشید صدا به این خوبی به گوشتون میرسه
جین و تهیونگ با تعجب بهم نگاه میکردن:نباید ازش دفاع کنی
سارا:خوب کار میکنم
رفتم پیش جونگکوک و دستمو رو سرش گذاشتم و موهاشو نوازش کردم
سارا:بچه به این خوبی چطور دلتون میاد اذیتش کنید این گلدن مکنه رو باید باهاش با ناز رفتار کرد بس که خوبه،اخه ی نگاه به صورت معصوم و کیوت و بانی شکلش بندازید
تهیونگ با قیافه ناباورانه و مسخره بهم نگاه کرد:جااااااااااااااانمممم؟نگو که گول این قیافشو خوردی
سارا:واسه چی گول بخورم،اون همونطوری که میبینم هست
تهیونگ:ولی منم خوشکلم
سارا:اوهوم توهم خوشکلی
تهیونگ:قبول نیست فقط از جونگکوک تعریف کنی پس من چی؟
جونگکوک:اوه خیلی ممنون،تهیونگ حسودی نکن سارا هم میدونه من خوشکلترم
تهیونگ با قیافه کیوت شده ناراحت رفت نشست رو مبل
سارا:اما من اولین بار که تهیونگو دیدم به این ایمان آوردم که زیبایی واقعی همینه و بقیش دروغه
تهیونگ:واقعا؟
سارا:اوهوم،تو فقط باید بدونی من قبل از اینکه ببینمتون چیکارا و چیا میگفتم
تهیونگ:تعریف کن لطفا
سارا:واقعا فک کردی ابرو خودمو میبرم
تهیونگ:یااااا بگو دیگه
سارا:نه نمیگم اما ی احساسی بهم میگه ی روز خودتون میفهمید..حالا میخوام ی چیز مهمممممم بهتون بگم
همشون با کنجکاوی:چییی
...
#دختر_خوش_شانس
#BTS
#part:33
*ویو سارا*
سارا:بعدا میفهمی،حالا هم برو استراحت کن و واسه یک ماه کامل به خودت زحمت نده
تا اومد حرفی بزنه صدای آزار دهنده ی اعضا به گوش رسید
سارا:ستی خوشکلم من قطع میکنم فعلا بعدا دوباره بهت زنگ میزنم
ستی:چیشده چقدر سر و صدا پیشت هست
سارا:خودت بعدا میفهمی
ستی:تو با این راز گفتنات منو میکشی
سارا:یااااا دیگه حرف از مردن نیار،خدافظ
ستی:باشه،خدافظ
بعد از خداحافظی گوشی رو گذاشتم روی عسلی کنار تختم و از اتاق رفتم بیرون که دیدم تهیونگ و جونگکوک و جین دور هم جمع شدن و دارن دعوا میکنن
و نامجون سعی میکنه بحث رو تموم کنه یونگی و جی هوپ و جیمین هم نشستن بهشون میخندن
و لایو جونگکوک هم روبه روشونه،حالا چرا لایو رو روشن گذاشتن؟اووووووف از دست اینا
طوریکه تو لایو مشخص نشم رفتم اونور تر و لایو رو بدون اینکه توش ظاهر بشم قطع کردم
و با صدای بلند داد زدم
سارا:بس میکنید یا نه،هرچقدر خواستم باهاتون مهربون بشم و شوخ طبعانه رفتار کنم نمیشه،حتما باید زور بالا سرتون باشه
سه تاییشون سرشونو انداختن پایین:ببخشید
سارا:لازم نیست اینقدر بحث کنید یا حتی دعوا کنید مشکلتون رو بین خودتون حل کنید
کوک:نمیزارن لایوم رو ادامه بدم
تهیونگ:سارا بهت گفتم خونه رو میزاره رو سرش،میکروفونشو گرفته و با صدای بلند اهنگ میخونه،با اون صداش
جین:هرچقدر هم بهش میگیم بسه یا یواش تر آدم نمیشه و حرف گوش نمیکنه،غیر از کنسرت اصلی تو خونه هم ی کنسرت دیگه داریم
کوک:اولا صدا به این قشنگی تهیونگ اقا میلیون ها آدم دوسش دارن،دوما جین اقا من فقط داشتم میخوندم و میرقصیدم مگه چیکار میکردم یکمم با ارمی ها شوخی میکردم
جین:مگه ما رو استیج چیکار میکنیم؟
کوک:حالا..اصلا دوست دارم اینکار رو بکنم
سارا:کوک درست نیست اینکار رو کنی باید یکمم مراعات کنی،بعدش شماها چیکارش دارید بچه رو بزارید هرکار دلش میخواد بکنه باید خوشحال باشید صدا به این خوبی به گوشتون میرسه
جین و تهیونگ با تعجب بهم نگاه میکردن:نباید ازش دفاع کنی
سارا:خوب کار میکنم
رفتم پیش جونگکوک و دستمو رو سرش گذاشتم و موهاشو نوازش کردم
سارا:بچه به این خوبی چطور دلتون میاد اذیتش کنید این گلدن مکنه رو باید باهاش با ناز رفتار کرد بس که خوبه،اخه ی نگاه به صورت معصوم و کیوت و بانی شکلش بندازید
تهیونگ با قیافه ناباورانه و مسخره بهم نگاه کرد:جااااااااااااااانمممم؟نگو که گول این قیافشو خوردی
سارا:واسه چی گول بخورم،اون همونطوری که میبینم هست
تهیونگ:ولی منم خوشکلم
سارا:اوهوم توهم خوشکلی
تهیونگ:قبول نیست فقط از جونگکوک تعریف کنی پس من چی؟
جونگکوک:اوه خیلی ممنون،تهیونگ حسودی نکن سارا هم میدونه من خوشکلترم
تهیونگ با قیافه کیوت شده ناراحت رفت نشست رو مبل
سارا:اما من اولین بار که تهیونگو دیدم به این ایمان آوردم که زیبایی واقعی همینه و بقیش دروغه
تهیونگ:واقعا؟
سارا:اوهوم،تو فقط باید بدونی من قبل از اینکه ببینمتون چیکارا و چیا میگفتم
تهیونگ:تعریف کن لطفا
سارا:واقعا فک کردی ابرو خودمو میبرم
تهیونگ:یااااا بگو دیگه
سارا:نه نمیگم اما ی احساسی بهم میگه ی روز خودتون میفهمید..حالا میخوام ی چیز مهمممممم بهتون بگم
همشون با کنجکاوی:چییی
...
۳.۶k
۰۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.