ای سفر کرده دلم بیتو بفرسودبیا

ای سفر کرده، دلم بی‌تو بفرسود،بیا
غمت از خاک درت بیشترم سود، بیا

سود من جمله ز هجر تو زیان خواهد شد
گر زیانست درین آمدن از سود، بیا

مایهٔ راحت و آسایش دل بودی تو
تا برفتی تو دلم هیچ نیاسود بیا

ز اشتیاق تو در افتاد به جانم آتش
وز فراق تو در آمد به سرم دود، بیا

ریختم در طلبت هر چه دلم داشت، مرو
باختم در هوست هر چه مرا بود، بیا

گر ز بهر دل دشمن نکنی چارهٔ من
دشمنم بر دل بیچاره ببخشود، بیا

زود برگشتی و دیر آمده بودی به کفم
دیر گشت آمدنت، دیر مکش، زود بیا

کم شود مهر ز دوری دگران را لیکن
کم نشد مهر من از دوری و افزود، بیا

گر بپالودن خون دل من داری میل
اوحدی خون دل از دیده بپالود، بیا


اوحدی
دیدگاه ها (۷)

یا بپوش آن روی زیبا در نقابیا دگر بیرون مرو چون آفتاببند کن ...

تا بود در عشق آن دلبر گرفتاری مراکی بود ممکن که باشد خویشتن‌...

ماهی، که لبش بجای جانستگر ناز کند،به جای آن استاز چشم دلم نم...

ای ز لعلت قیمت یاقوت پستسنبلت را دستهٔ گل زیر دستراست کرد ای...

HENTAI :: SUKUKU

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط