نامه ی شماره ی 8. 🎭
نامه ی شماره ی 8. 🎭
هم سلولی سلام
امروز زنده میخواهمت، نه در سلول، نه در رویا.
اینکه خسته بیایی
بنشینی در برابرم
در کافه ای دنج، نه لبخند بزنی، آنگونه در رویاست، و نه نگاه عاشقانه بدوزی در نگاهم!
صندلیت را عوض کنی
در کنارم بنشینی، سر خسته ات را روی شانه ام بگذاری و به جای دوستت دارم بگویی:
گم کرده ام تو راا جایی!!
دلتنگم شدی به دیوار بکوب
من این سوی دیوار منتظرت خواهم بود.
#هم_سلولی
📚☕
هم سلولی سلام
امروز زنده میخواهمت، نه در سلول، نه در رویا.
اینکه خسته بیایی
بنشینی در برابرم
در کافه ای دنج، نه لبخند بزنی، آنگونه در رویاست، و نه نگاه عاشقانه بدوزی در نگاهم!
صندلیت را عوض کنی
در کنارم بنشینی، سر خسته ات را روی شانه ام بگذاری و به جای دوستت دارم بگویی:
گم کرده ام تو راا جایی!!
دلتنگم شدی به دیوار بکوب
من این سوی دیوار منتظرت خواهم بود.
#هم_سلولی
📚☕
۷.۲k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۱