"A business marriage"
"A business marriage"
"P¹⁸"
آخه این رئیس پررو رو ببین خب دیگه ولش کن برم بخوابممممم خیلی خستم...
*فردا صبح*
بورام ویو
وایییی چرا اینقدر دیر شدهههه ساعت هشته من باید ساعت هفت اونجا میبودم...زود یه کت و شلوار آبی ارغوانی پوشیدم با یه کفش پاشنه بلند سفید. رفتم بیرون از خونه و سوار مترو شدم و رسیدم شرکت...
دستیار جونگکوک، کیم تهیونگ یهو اومد جلومو دلیل دیر اومدنمو پرسید منم بهش گفتم خواب موندم واقعیتو گفتم.
بعد گفت که برم سرکارم منم رفتم اصلا حوصله نداشتم ولی مجبور بودم کار کنم و بیام سرکار...
نه الان شب شده ولی کارم تموم نشده فقط به خاطر به ساعت دیر اومدن کل کارام عقب افتاد خدایاااا چیکار کنم؟
الان یعنی باید تا نصفه شب بمونم و کار کنم نهههه اها میرم با کوک حرف بزنم شاید قبول کنه
رفتم دم در اتاقش دیگه کسی توی شرکت نبود همه رفته بودن به جز من و کوک در رو زدم و رفتم تو تنها نشسته بود و انگار داشت به یه چیزی فک میکرد!
_ سلام رئیس من میخواستم بگم که...
+ مگه الان کسی اینجا هست بهم بگو جونگکوک
_ باشه ، جونگکوک من بعضی از کارا رو انجام ندادم ولی واقعا خستم و نمیتونم دیگه کار کنم خیلی خستم میشه بذاری فردا اینارو تموم کنم؟
+ نه برای چی؟ تو باید کاراتو همین امر ز تموم میکردی شنیدم که امروز یه ساعت دیرتر اومدی سرکار درسته؟
_ اهوم ولی من واقعا خسته بودم ببخشید
+ نمیشه برو و کاراتو انجام بده
_ هعیی باشه
رفتم و در رو هم پشت سرم بستم
وایییی دوست دارم بکشمش چرا این عوضی نمیذاره من برم خونههههه هااااا؟
داشتم کارامو میکردم که یهو دست یکیو رو شونم حس کردم وایییی پشمام ریخت این دیگه کیه؟...
لایک و کامنت یادتون نره...!
شرط های پارت بعد:
۱۵ لایک
۱۵ کامنت
اگه شرطا کامل شن پارت بعد رو میذارم...🥺💜
"P¹⁸"
آخه این رئیس پررو رو ببین خب دیگه ولش کن برم بخوابممممم خیلی خستم...
*فردا صبح*
بورام ویو
وایییی چرا اینقدر دیر شدهههه ساعت هشته من باید ساعت هفت اونجا میبودم...زود یه کت و شلوار آبی ارغوانی پوشیدم با یه کفش پاشنه بلند سفید. رفتم بیرون از خونه و سوار مترو شدم و رسیدم شرکت...
دستیار جونگکوک، کیم تهیونگ یهو اومد جلومو دلیل دیر اومدنمو پرسید منم بهش گفتم خواب موندم واقعیتو گفتم.
بعد گفت که برم سرکارم منم رفتم اصلا حوصله نداشتم ولی مجبور بودم کار کنم و بیام سرکار...
نه الان شب شده ولی کارم تموم نشده فقط به خاطر به ساعت دیر اومدن کل کارام عقب افتاد خدایاااا چیکار کنم؟
الان یعنی باید تا نصفه شب بمونم و کار کنم نهههه اها میرم با کوک حرف بزنم شاید قبول کنه
رفتم دم در اتاقش دیگه کسی توی شرکت نبود همه رفته بودن به جز من و کوک در رو زدم و رفتم تو تنها نشسته بود و انگار داشت به یه چیزی فک میکرد!
_ سلام رئیس من میخواستم بگم که...
+ مگه الان کسی اینجا هست بهم بگو جونگکوک
_ باشه ، جونگکوک من بعضی از کارا رو انجام ندادم ولی واقعا خستم و نمیتونم دیگه کار کنم خیلی خستم میشه بذاری فردا اینارو تموم کنم؟
+ نه برای چی؟ تو باید کاراتو همین امر ز تموم میکردی شنیدم که امروز یه ساعت دیرتر اومدی سرکار درسته؟
_ اهوم ولی من واقعا خسته بودم ببخشید
+ نمیشه برو و کاراتو انجام بده
_ هعیی باشه
رفتم و در رو هم پشت سرم بستم
وایییی دوست دارم بکشمش چرا این عوضی نمیذاره من برم خونههههه هااااا؟
داشتم کارامو میکردم که یهو دست یکیو رو شونم حس کردم وایییی پشمام ریخت این دیگه کیه؟...
لایک و کامنت یادتون نره...!
شرط های پارت بعد:
۱۵ لایک
۱۵ کامنت
اگه شرطا کامل شن پارت بعد رو میذارم...🥺💜
۱۰.۰k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.