"A business marriage"

"A business marriage"
"P¹⁷
_ یااا چ..چ.. چیکار میکنیی؟😳
+ (پوزخند) دیگه میتونی بری
_ ی.. یااا واقعا که! (ولی از درون خوشحال بود😂)
رفتم بیرون ولی هنوز تو شوک بودم.
اون الان منو بوسید؟!
اوه باورم نمیشه من همینطوری ولش کردم و رفتم باید حسابشو می‌رسیدم ولی نمیدونم انگار خوشم اومد ازش😂 اصن ولش کن یه عالمه کار ریخته رو سرم...
رفتم و به کارام رسیدم
وقتی کارم تموم شد داشتم میرفتم خونه که یهو یکی دستمو گرفت ترسیدم نگاه کردم دیدم جونگکوکه.
+ ترسوندمت؟
_ نه بابا
+ امم.. دارم میبینم😂 راستی کارات تموم شد اره؟
_ اهوم دارم میرم خونه
+ من میرسونمت سوار شو
_ نه نمی‌خواد خودم میرم
+ گفتم بیا دیگه
_ باشه مرسی
+ خواهش
منو رسوند خونه و گفت:
+ بورام
_ هوم؟
+ چیزه بابام گفته که باید شنبه بریم و باهاش حرف بزنیم اوکیه؟
_ به نظرت چاره ی دیگه ام دارم اگه نیام تو از شرکت اخراجم می‌کنی هعیی
خندید
_ چرا میخندی؟!
+ اخه تو خیلی کیوتی!
_ چی؟ من؟
+ اهوم‌ کیوت ترین دختری هستی که من دیدم
_ هه کسی بهم اینو نگفته بود (خجالت کشیدن)
+ خوشحالم که من اولین نفرم
_ ...
+‌...
همینطوری چند دقیقه به هم خیره شده بودیم که یهو به خودم اومدم
_ عاا من دیگه میرم
+ اهاا باشه برو مراقب باش باشه؟ (لبخند)
_ باشه (لبخند)
_ خدافظ
+ خدافظ عزیزم!
بعد رفت...
چییی؟؟ گفت عزیزم یعنی چی؟
اوه واقعا که...

لایک و کامنت یادتون نره...!
شرط های پارت بعد:
۱۵ لایک
۵ کامنت
اگه شرطا کامل شن پارت بعد رو میذارم...🥺💜