باید امشب بروم

باید امشب بروم ...
من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم 
حرفی از جنس زمان نشنیدم 
هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود 
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد 
هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت ... 
#سهراب_سپهری
دیدگاه ها (۱)

من امااندوه یک جمعه شبم ...تلنبارم از خستگی متمادی روز هایی ...

تا آمدم بدزدمتپدرت رییس جمهور شدبا چند محافظ غول پیکر.برادرت...

دارم به آخرین پیامتان فکر می‌کنمپیام‌های سوخته‌ی ناتمامکه مث...

دستانم را بگیر،تا به ارتفاع چشمانت برسم!به ارتفاع دوست داشتن...

عاشق یه خلافکار شدم پارت ۳رفتم سمت اتاق کارم نشستم پشت میز و...

#Gentlemans_husband#season_Third#part_246+جوابی نشنیدم! همه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط