پارت سه
پارت سه
جیمین. بیدار شدم دیدم ا.ت بغلم نیست اعصابم بدجور بهم ریخته بود
رفتم پایین گفتم صداش کنن تا صبحانه بخوریم
سوجونگ. قربان امم چیزه قصد دخالت ندارم ولی ایشون تا نزدیکای ضبح بالاسر شما بیدار بود و الان خوابه
جیمین. پس بیدارش نکنین بزارین بخوابه
یک ساعت بعد
جیمین. رفتم بالا که چشمم به در اتاقش خورد بی اختیار درو باز کردم رفتم تو دیدم یه هودی مشکی با یه شلوار پوشیده خوابه رفتم کنارش رو تخت و بهش خیره شدم
منظره زیبایی بود این دختر حس مردونه منو بیش از اندازه تحریک میکرد و برای اینکه کار اشتباهی نکنم سریع از اتاقش زدم بیرون و سعی کردم با کار خودمو مشغول کنم که ا.ت در زد
جیمین. چیه
ا.ت باید پانسمان دستتو عوض کنم
جیمین. بیا تو
ا.ت. اخلاقش مثل سنگ صفتو سخت بود بدرفتاریش باعث میشد قلبم بشکنه من داشتم جونشو نجات میدادم چرا اینکارو میکنه باهام
جیمین. دستت به بدنم میخوره میدونی بچه جون من بهت نیاز دارم(پوزخند ترسناک)
ا.ت. چی چب داری میگی من نمیخوام
جیمین. دست تو نیست بچه جون
جیمین ویو
دیدم ترس وجودشو کرفته داره می لرزه خودمو بهش چسبوندم که دیدم الان بیهوش میشه دلم نسوخت برعکس داشتم لذت میبردم ولی حالا حالا ها بهش نیاز دارم ولش کردم
جیمین. برو زود برو بیروت
ا.ت ویو
این هرکاری بخواد با من میکنه من هیچ مخالفتی نمیتونم داشته باشم باهاش
جیمین. بنظرم وقتشه که اونو تو وجودم حس کنم......
ساعت یک شب بود بدون در زدن وارد اتاقش شدم دیدم رو تخت خوابه نزدیکش شدم که خیلی یواش نگاهم کرد
جیمین. پس نزن منو
ا.ت نمیخوام اینجا باشم
ادمین ویو
این پارت اسمات داره(درخواستی) هرکی میخواد بیاد پیوی بگه براش بفرستم
جیمین. بیدار شدم دیدم ا.ت بغلم نیست اعصابم بدجور بهم ریخته بود
رفتم پایین گفتم صداش کنن تا صبحانه بخوریم
سوجونگ. قربان امم چیزه قصد دخالت ندارم ولی ایشون تا نزدیکای ضبح بالاسر شما بیدار بود و الان خوابه
جیمین. پس بیدارش نکنین بزارین بخوابه
یک ساعت بعد
جیمین. رفتم بالا که چشمم به در اتاقش خورد بی اختیار درو باز کردم رفتم تو دیدم یه هودی مشکی با یه شلوار پوشیده خوابه رفتم کنارش رو تخت و بهش خیره شدم
منظره زیبایی بود این دختر حس مردونه منو بیش از اندازه تحریک میکرد و برای اینکه کار اشتباهی نکنم سریع از اتاقش زدم بیرون و سعی کردم با کار خودمو مشغول کنم که ا.ت در زد
جیمین. چیه
ا.ت باید پانسمان دستتو عوض کنم
جیمین. بیا تو
ا.ت. اخلاقش مثل سنگ صفتو سخت بود بدرفتاریش باعث میشد قلبم بشکنه من داشتم جونشو نجات میدادم چرا اینکارو میکنه باهام
جیمین. دستت به بدنم میخوره میدونی بچه جون من بهت نیاز دارم(پوزخند ترسناک)
ا.ت. چی چب داری میگی من نمیخوام
جیمین. دست تو نیست بچه جون
جیمین ویو
دیدم ترس وجودشو کرفته داره می لرزه خودمو بهش چسبوندم که دیدم الان بیهوش میشه دلم نسوخت برعکس داشتم لذت میبردم ولی حالا حالا ها بهش نیاز دارم ولش کردم
جیمین. برو زود برو بیروت
ا.ت ویو
این هرکاری بخواد با من میکنه من هیچ مخالفتی نمیتونم داشته باشم باهاش
جیمین. بنظرم وقتشه که اونو تو وجودم حس کنم......
ساعت یک شب بود بدون در زدن وارد اتاقش شدم دیدم رو تخت خوابه نزدیکش شدم که خیلی یواش نگاهم کرد
جیمین. پس نزن منو
ا.ت نمیخوام اینجا باشم
ادمین ویو
این پارت اسمات داره(درخواستی) هرکی میخواد بیاد پیوی بگه براش بفرستم
۶.۲k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.