𝒑𝒂𝒓𝒕2
𝒑𝒂𝒓𝒕2
سر میزم برگشم
_ما با بچه ها میریم پایین ناهار بخوریم نمیای ؟
+شما برین .. من باید کارایی که رئیس خواسته رو انجام بدم ...
_باشه ... ممنون
با رفتنش مسغول لیست کردن اسامی کرمندا تو لبتاپ و پیدا کردن رزومه های کاریشون شدم ...
چندین ساعت وقتمو گرفت ...
ساعت از ۹ شب هم گذشته بود اما کار من هنوز تموم نشده بود ...
همه دونه دونه خدافظی کردنو رفتن خونه ....
یکم بعد تهیونگم از اتاقش بیرون اومد ...
ته: تو ... هنوز نرفتی خونه ؟
+درگیرم هنوز تو برو منم تموم کنم میام
ته: ببینم داری چیکار میکنی مگه
وقتی دید دارم رزومه هارو وارد لبتاپ میکنم عصبانی شد
ته: ا/ت چرا انقدر وقت گذاشتی براش اونم واسه همچین چیز پیش و پا افتاده ای ؟!؟! مگه نگفتم بده اون دختره انجامش بده
+بابا خب اون بدبختم گناه نکرده که شدی منشی دومت :||
ته : ولش کن بقیشو خودم انجام میدم
+نمیخواد ... خودم تمومش میکنم
ته: (از کمرم گرفت و بلندم کردو رو میز نشوند ... خودشم رو صندلی من نشست و به صفحه لبتاپ خیره شد) رو حرف رئیست حرف نیار منشی ا/ت ...(نگاه کوتاهی بهم انداخت و لبخند زد)
از بس که اخمو و بداخلاقه وقتی میخنده خیلی جذاب میشه ....
شاید اگه برادرش نبود عاشق خودش میشدم ...
با فکر کردن به این چیزای احمقانه خودم خندم گرفت
ته: به چی میخندی؟
+وقت کردی مغز منو با اسید بشور باشه ؟ (قهقهه میزدم)
از خنده های من اونم خندش گرفته بود
ته : چته ؟ (میخندید)
+هیچی هیچی
ته: بگو
+نمیخوام
ته: خب بخواه
و دستاشو جلو اورد.... با فهمیدن قصدش خواستم فرار کنم که نشد
+حححححح ته قلقلکم ..... میاد ... نکنن ... حح
صدای قهقه زدنمون کل طبقه رو پر کرده بود ...
خوب شد همه رفته بودن ....
البته امیدوارم ...
صدای شکستن گلدون باعث شد هردومون ساکت شیم ....
با ترس به ته نگاه کردم ...
اشاره کرد که صدام در نیاد
سمت صدا رفت ...
یکم بعد دنبالش رفتم ...
گلدون شکسته بود و کاکتوس کوچولو بدون پوشش از خاک روی زمین بود ...
خم شدم تا برش دارم
ته: چیکار میکنی ... ممکنه دستت زخمی شه
+پژمرده شده ...
ته: ا/ت اینهمه گل داری تو خونه
+ته تروخدا ... یکم خاک واسم جور کن
ته :واقعا الان تو این وضعیت ازم خاک میخوای ؟ عوووف خیلی خب ...
سمت میزم رفت و لیوان کاغذی چای رو برداشت و سمت اسانسور رفت ...
چند دقیقه بعد با یکم خاک باغچه توی لیوان برگشت و دستم داد ...
کاکتوس رو توش گذاشتمو با معدنی روی میز بهش اب دادم ...
ته: خیالت راحت شد ؟ نمرد :||
+ مسخره نکن
ته: من به چی فکر میکنم تو به چی فکر میکنی واقعا :||
+به چی فکر میکنی؟
ته: بنظرت گلدون بی دلیل شکسته ؟
+حححح
تازه دوزاریم افتاد
+اگه کسی .... مارو ...مارو دیده باشه .... وای نهههه ...
ته: بیا بریم خونه ... اونو خودم فردا حلش میکنم
+باشه ... بزار کیفمو بردارم ....
با تهیونگ از ساختمون شرکت خارج شدیم ...
سریع سمت ماشینش رفت
ته: پس چرا نمیای؟
+با ماشین تو نمیشه ته ... اگه کسی ببینه ......
ته: بابا به درک :|| بیا بشین
+با تاکسی میرم
ته: انقدر لجباز نباش تروخدا ... درضمن امشب مامانت و بابات خونه ما هستن ... پس مقصدمونم یکیه ... سوار شو
+ته
ته: ا/تتتت
+خب ...
و سوار شدم…….
سر میزم برگشم
_ما با بچه ها میریم پایین ناهار بخوریم نمیای ؟
+شما برین .. من باید کارایی که رئیس خواسته رو انجام بدم ...
_باشه ... ممنون
با رفتنش مسغول لیست کردن اسامی کرمندا تو لبتاپ و پیدا کردن رزومه های کاریشون شدم ...
چندین ساعت وقتمو گرفت ...
ساعت از ۹ شب هم گذشته بود اما کار من هنوز تموم نشده بود ...
همه دونه دونه خدافظی کردنو رفتن خونه ....
یکم بعد تهیونگم از اتاقش بیرون اومد ...
ته: تو ... هنوز نرفتی خونه ؟
+درگیرم هنوز تو برو منم تموم کنم میام
ته: ببینم داری چیکار میکنی مگه
وقتی دید دارم رزومه هارو وارد لبتاپ میکنم عصبانی شد
ته: ا/ت چرا انقدر وقت گذاشتی براش اونم واسه همچین چیز پیش و پا افتاده ای ؟!؟! مگه نگفتم بده اون دختره انجامش بده
+بابا خب اون بدبختم گناه نکرده که شدی منشی دومت :||
ته : ولش کن بقیشو خودم انجام میدم
+نمیخواد ... خودم تمومش میکنم
ته: (از کمرم گرفت و بلندم کردو رو میز نشوند ... خودشم رو صندلی من نشست و به صفحه لبتاپ خیره شد) رو حرف رئیست حرف نیار منشی ا/ت ...(نگاه کوتاهی بهم انداخت و لبخند زد)
از بس که اخمو و بداخلاقه وقتی میخنده خیلی جذاب میشه ....
شاید اگه برادرش نبود عاشق خودش میشدم ...
با فکر کردن به این چیزای احمقانه خودم خندم گرفت
ته: به چی میخندی؟
+وقت کردی مغز منو با اسید بشور باشه ؟ (قهقهه میزدم)
از خنده های من اونم خندش گرفته بود
ته : چته ؟ (میخندید)
+هیچی هیچی
ته: بگو
+نمیخوام
ته: خب بخواه
و دستاشو جلو اورد.... با فهمیدن قصدش خواستم فرار کنم که نشد
+حححححح ته قلقلکم ..... میاد ... نکنن ... حح
صدای قهقه زدنمون کل طبقه رو پر کرده بود ...
خوب شد همه رفته بودن ....
البته امیدوارم ...
صدای شکستن گلدون باعث شد هردومون ساکت شیم ....
با ترس به ته نگاه کردم ...
اشاره کرد که صدام در نیاد
سمت صدا رفت ...
یکم بعد دنبالش رفتم ...
گلدون شکسته بود و کاکتوس کوچولو بدون پوشش از خاک روی زمین بود ...
خم شدم تا برش دارم
ته: چیکار میکنی ... ممکنه دستت زخمی شه
+پژمرده شده ...
ته: ا/ت اینهمه گل داری تو خونه
+ته تروخدا ... یکم خاک واسم جور کن
ته :واقعا الان تو این وضعیت ازم خاک میخوای ؟ عوووف خیلی خب ...
سمت میزم رفت و لیوان کاغذی چای رو برداشت و سمت اسانسور رفت ...
چند دقیقه بعد با یکم خاک باغچه توی لیوان برگشت و دستم داد ...
کاکتوس رو توش گذاشتمو با معدنی روی میز بهش اب دادم ...
ته: خیالت راحت شد ؟ نمرد :||
+ مسخره نکن
ته: من به چی فکر میکنم تو به چی فکر میکنی واقعا :||
+به چی فکر میکنی؟
ته: بنظرت گلدون بی دلیل شکسته ؟
+حححح
تازه دوزاریم افتاد
+اگه کسی .... مارو ...مارو دیده باشه .... وای نهههه ...
ته: بیا بریم خونه ... اونو خودم فردا حلش میکنم
+باشه ... بزار کیفمو بردارم ....
با تهیونگ از ساختمون شرکت خارج شدیم ...
سریع سمت ماشینش رفت
ته: پس چرا نمیای؟
+با ماشین تو نمیشه ته ... اگه کسی ببینه ......
ته: بابا به درک :|| بیا بشین
+با تاکسی میرم
ته: انقدر لجباز نباش تروخدا ... درضمن امشب مامانت و بابات خونه ما هستن ... پس مقصدمونم یکیه ... سوار شو
+ته
ته: ا/تتتت
+خب ...
و سوار شدم…….
۶.۰k
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.