black flower(p,163)

black flower(p,163)

خانم جئون دست شیومین محکم گرفت و دنبال خودش تا در ورودی کشوند.

قبل از اینکه خداحافظی کنه و خونه ی پسرش رو ترک کنه....
به تهیونگ که کنار جونگ کوک ایستاده بود نگاه کرد.

م/ج: خیلی خوشحال شدم از دیدنت تهیونگا امیدوارم جشن سال نو همراه جونگ کوک بازم ببینمت.

تهیونگ: منم همینطور.....

تهیونگ با اینکه منظور خانم جئون رو از جشن سال نو متوجه نشده بود گفت و دستاش رو تو هم گره زد.

بعد خداحافظی جونگکوک وارد آشپزخونه شد .


جونگ کوک خم شد ظرفهای صبحانه رو از روی میز جمع کرد و توی سینک ظرف شویی گذاشت.

آستین های لباسش رو بالا زد و شیر آب رو باز کرد و به نوبت شروع به کف زدن و شستنشون کرد.

تهیونگ: اوه نمی دونستم از این کارها هم انجام میدی جئون بهت نمیاد.

تهیونگ با یه نیشخند روی لبش گفت و دست به کمر کنارش ایستاد.

جونگکوک: اگه کمک نمی کنی حداقل ساکت شو کیم.....

جونگ کوک با یه چشم غره بهش پرید و دهن پسر کوچیکتر رو بست.

تهیونگ: مراقب حرف زدنت باش جئون.
دیدگاه ها (۶۲)

black flower(p,164)

black flower(p,165)

black flower(p,162)

black flower(p,161)

black flower(p,243)

black flower(p,319)

black flower(p,238)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط