black flower(p,164)

black flower(p,164)

تهیونگ دستمال بزرگ سفیدی برداشت.
و شروع به خشک کردن ظرف ها کرد و اونا رو سرجاشون میذاشت ....

جونگکوک : معذرت میخوام

تهیونگ : بایدم معذرت بخوای واقعا خسته شدم .

جونگکوک: چی؟ نه!... بخاطر مادرم و شیومین....

مکثی کرد و ادامه داد.

جونگکوک: نمی دونستم هر دوشون امروز صبح میخواستن اینجا بیان وگرنه برات دردسر درست نمی کردم.

تهیونگ: اشکالی نداره در مورد شیومین نظری ندارم اما مادرت خیلی شیرین و دوست داشتنی بود...

تهیونگ با ملایمیت گفت

و جونگ کوک سرش رو با تاسف برای خودش تکون داد.

تهیونگ هنوز عمق فاجعه رو درک نکرده بود.


بهش حق میداد اون نه از نسبت شیومین و جونگین باخبر بود و نه از دروغ جونگ کوک به مادرش🧠

احتمالا اگه میفهمید واکنش چندان خوبی نشون نمی داد، جونگین یه فرد دهن لق و خانم جئون هم بی صبرانه منتظر پدر شدن تنها پسرش و نوه دار شدن .....
دیدگاه ها (۱)

black flower(p,165)

black flower(p,166)

black flower(p,163)

black flower(p,162)

black flower(p,238)

black flower(p,319)

black flower(p,317)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط